خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
نورسما پیش شعله و دوعا رفته و باهاشون از حال امید میگه و بهشون میگه میخوام کاری که دوست داره را واسش جور کنم انجام بده یعنی خوندن شعله و دوعا هم استقبال میکنن و میگن که کمکت میکنیم. گوکان به فاتح زنگ میزنه و میگه باهم کمی حرف بزنیم؟ بالاخره قراره با خواهرم رابطه تون جدی بشه! فاتح قبول میکنه و با یوسف حرف میرنه و میگه انگار رابطه ام با گورکم تموم شده ست الان برادرش زنگ زد! ولی موندم چجوری به دوعا بگم بالاخره دوباره دارم ازدواج میکنم! یوسف باهاش حرف میزنه و میگه بالاخره باید بفهمن. نیلای به زلفی میگه ۱۰۰۰تا فالوور جمع کردم پنبه به اونجا میاد و میگه بوی خیلی بدی میاد این بو از چیه؟ نیلای ازش میخواد به خودش مسلط باشه و باهم میرن به اتاقش که میبینن یه بره اونجا نگه میداره پنبه اولش مخالفت میکنه اما بعدش قبول میکنه که با پوشک تو خونه بگرده. عامر میره پیش آزرا و باهاش حرف میزنه و میگه میدونی مته خان هنوز بچه ست؟ اون فقط ۲۱ سالشه! آزرا میگه اون دیگه میتونه واسه خودش تصمیم بگیره عامر ازش میخواد تا این رابطه رو تموم کنه اما او قبول نمیکنه. نورسما تو کانال پیش روزگار میره و به او و آذرخش میگه که شب میخوام امیدو تو کلاب سورپرایز کنم ازتون میخوام شما هم بیاین اونا قبول میکنن نورسما به عامر زنگ میزنه و به اونم میگه که عامر قبول میکنه و اونجا نورسما میفهمه که عامر و آذرخش دوباره باهمدیگه هستن و خوشحال میشه سپس تبریک میگه.
فاتح از شرکت بیرون میاد که گورکم را میببنه که با موتور به اونجا اومده او جا میخوره و باهمدیگه میرن برای گردش. گوکان با چیمن قرار گذاشته و باهمدیگه صحبت میکنن و گوکان ابراز دل تنگی میکنه سپس ازش میخواد باهم بزن کمی بگردن و برن خونه او فیلم ببینن چیمن قبول میکنه. آنها میرن و تو یه مغازه چیمن از کیفی خوشش میاد و گوکان واسش میخره که چیمن بیشتر بهش دل میبنده سپس میرن به طرف خانه گوکان. سپس شب میرسونتش به خانه شان که چیمن میگه ازش تشکر میکنه و میگه خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم میخوام با خانواده ام آشنات کنم گوکان میگه باشه بزار یه سفر دارم برم بیام بعد و پیشنهاد میده باهم برن چیمن میگه باید ببینم میزاره مامانم یا نه و میره. دوعا امید را به کلاب میبره که امید با دیدن اونا از نورسما ناراحت میشه و میگه برای آهنگ خوندنم احتیاجی به این کارها نیست خودم میتونم انجام بدم لازم نیست بری حرف بزنی با کسی و بعد از بحث کردن با ناراحتی میره که نورسما ناراحت میشه و میپرسه کار بدی کردم؟ آنها میگن نه امید امروزا یخورده عصبیه خودش میفهمه اشتباه کرده….