خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی قضاوت
ارن با جیلین حرف میزنه و بهش میگه که تو مطمئنی اون یعقوب مرده بوده؟ چک کردی؟ او میگه نه دست نزدم همونجوری افتاده بود رو زمین ارن میگه حتما نمرده زخمی شده عمر رفته سراغش اونجارو تمیز کرده تا نقشه اش خراب نشه. جیلین میگه از کجا فهمیده؟ اوزجان؟ ارن میگه نه کسی که همیشه پیشمون بوده دادستان تورگوت جیلین جا میخوره سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میرن. بیرون از بیمارستان میبینن که آمبولانس اومده و رئیس متین را دارن میبرن ارن میپرسه که چیشده؟ دریا میگه که سکته کرده سپس چنار و دریا با آمبولانس میرن و جیلین را به بازداشتگاه برمیگردونن. دادستان ارشد دوباره از جیلین بازجویی میکنه و ازش میپرسه که اثر انگشتت رو اسلحه ی غیر مجازیه که به ایلگاز شلیک شده از کجا آوردیش؟ جیلین میگه اون مال من نیست در جریان نیستم او سوالاتی میکنه که جیلین میگه من هیچ حرفی نمیزنم حرفامو زدم من یعقوبو کشتم نه شوهرمو رفتم خونه چاقورو هم گذاشتم تو گلدون خونه ام سپس بعد از کمی حرف زدن به بازداشتگاه برمیگرده. دادستان ارشد و ازوجان با مأمور کلانتری نشستن و درباره اینکه لباس های جیلین گم شده حرف میزنن اوزجان میگه خیلی عجیبه که جیلین هرچی میگه میریم میبینیم خبری از اون حرفا نیست بعد لباسشو که گفته بود خونی شده و خون یعقوب رو لباسش بوده گم شده این واسه شما عجیب نیست دادستان ارشد؟
او بهش میگه من مثل دادستان ایلگاز نیستم که از کار تیمی خوشم بیاد شما دیگه بهتره برگردین به شعبه خودتون ممنونم از کمکتون اوزجان میگه اگه اینجوری میخواین باشه و بعد از دست دادن از اونجا میره. دادستان ارشد میره به کلانتری و ازشون میخواد تا وسایل جیلین را ببینه سپس به بهونه آوردن قهوه میفرستتش بره و کلید خونه شو برمیداره. آخرشب میره چاقو و گلدان را از تو خانه اش برمیداره و از اونجا میره. ارن شب میره پیش یکتا خونه لاجین و بهش ماجرارو میگه که زیر سر تورگوته باید ثابت کنیم که همه چیزو زیر سر تورگوت و عمره و اونارو بندازیم زندان یکتا خوشحال میشه و میگه دشمنامون یکی شدن کمیسر ارشد! حتما میبریم. جیلین را به بازداشتگاه بردن او از فکر و خیال زیاد مدام توهم ایلگاز را میزنه و خواب اونو میبینه. تورگوت رفته به زندان ملاقات هالوک و بهش میگه که ایلگاز کشته شده و بهش نامه کشته شدنشو نشونش میده و میگه الان نوبت توعه که به قولت عمل کنی! او سپس با عمر قرار گذاشته و بهش میگه همه شک کردن به اینکه جیلین کشته باشه ایلگازو! اگه همه چیز لو بره چی؟ عمر با خونسردی میگه تمام مدارک علیه جیلینه من همه چیزو پاک کردم غصه چیو میخوری؟ نگران نباش….
