خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…
خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی تازه عروس
بعد از رفتن هازار و خان با عروس های عمارت بلافاصله افرادی به عمارت میرن که زن های قلندر با دیدنشان میگن اینجا چخبره؟ اینا کین؟ قلندر خان میاد و میگه باید یه اعتراف کنم که یه کاری کردم اونم این که ضامن یه کارگر شدم اونم نتونست وامو پرداخت کنه اینا هم اومدن وسایل خونه را بردارن جای بدهی آسیه و معتبر و عایشه جا میخورن قلندر بهشون میگه اگه بگین این شرایط واستون سخته و نمیتونین تحمل کنین و میخواین برین خونه باباتون اشکالی نداره درکتون میکنم اما همه ی آنها میگن نه آقا اینا که چیزی نیست خداروشکر یه سقف بالاسرمون هست دوباره از اول میخریم نوعشو اما قلندر میگه نه عایشه امکانش خیلی کمه که بتونیم دوباره بخریم. وقتی وارد عمارت میشن میبینن که همه چیز را بردن حتی کوسن و متکاها را. ترکمن گریه میکنه و میگه به بالشت منم رحم نکردن. زن های قلندر خان روبروی تابلو فرش قلندرخان وایسادن و قربون صدقه اش میرن و میگن که ولت نمیکنیم همان موقع چند نفر دیگه را میبینن و به سرعت به حیاط عمارت میرن و میگن که اینجا چیکار میکنین؟ باز چیو اومدین ببرین؟ انها میگن که مامور دولت هستن و اومدن عمارت را پلمپ کنن. آسیه و عایشه و معتبر با تعجب میگن پلمپ؟ واسه چی؟ قلندر میاد و میگه بفرمایید، زن هاش به طرف اون مرد حمله میکنن و کتکش میزنن در آخر عایشه میره جلوی در عمارت و میگه نمیزارم عمارتو پلمپ کنین قلندر به ترکمن میگه بره عایشه را از جلوی در کنار بکشه اما وقتی میبینه زورش بهش نمیرسه به مامور میگه چیکار کنیم؟! با اون زن پلمپ کن! بعد از رفتنشان معتبر میگه سقف بالاسرمونم ازمون گرفتن حالا چیکار کنیم؟ قلندر دوباره حرفشو تکرار میکنه که اگه بخواین برین خونه هیچ مشکلی نیست و من درکتون می کنم.
عایشه بهش میگه چقدر این حرفو تکرار میکنی آقا! بقیه را نمیدونم ولی من رفتنی نیستم همینجا کنار آقامون میمونم بقیه هم پشت بندش شروع میکنن و همین حرفاروء میزن. قلندر کلافه میشه و با کامیل درباره وضعیت پیش اومده صحبت میکنن. کامیل میگه همه چیز همونجوری که میخواستی داره پیش میره و فکر میکنن که ورشکست شدی! قلندر میخنده و میگه بالاخره الکی که قلندرخان نشدم! سپس به کامیل میگه امشب میریم هتل تا یاهمذیگه خوش بگذرونیم. عایشه با خودش میگه اول طلاها بعد الانم عمارت! آسیه و معتبر با شنیدن این حرف پیشش میرن و میگن ماجرا چیه؟ عایشه میخواد چیزی نگه اما وقتی زور آنها را میبینه میگه راسیتش یه روز آقا اومد تو اتاقم و گفت از همه بیشتر منو دوست داره و با من احساس راحتی میکنه و تمام طلاهایی که داشتمو دادم به آقا. آسیه و معتبر جا میخورن و میگن به ما هم همینو گفت! سپس ترکمن میگه اینا فقط یه دلیل داره اونم ورشکست شدن سپس باهمدیگه غصه میخورن. بلا وقتی به خانه سنگی میرسن از ویو آنجا حسابی خوشش میاد بعد از کمی حرف زدن آفت میگه خوب بریم که ما استراحت کنیم تازه عروس! هازار میگه اینجا قوانین عمارتو نداره حسابی استحراحت کنین امشب منو داداشم میخوایم واستون کباب درست کنیم. بلا با خوشحالی میگه اگه اینجا تازه عروس نیستم میشه همینجا بمونیم و برنگردیم؟ نازگل و آفت خنده شان میگیرد و همگی وارد خانه می شوند. دیلان به معتبر زنگ میزنه و میگه هازار و بلا تو عمارتن؟ معتبر میگه دوتا کفتر عاشق رفتن مسافرت. دیلان جا میخوره و میگه چی؟ واقعا جدی جدی رابطشون دوباره خوب شده؟ باهم آشتی کردن؟ معتبر تایید میکنه که دیلان میگه دارم میام آونجا معتبر به خاطر اتفاق های پیش اومده میگه دست نگهدار دار اینجا من خودم کلی کار دارم تو دیگه نیا اینجا! اما دیلان بعد از قطع تماس میگه حالا نشوندون میدم با کی طرفین و به طرف عمارت میره.
وقتی میرسه شیرین که از دور او را میبینه سریعا به فرهاد میگه پشت سطل زباله پنهان بشه و به طرف دیلان میره و میگه از اینورا دیلان؟ خیلی دوست دارم بگم دلم واست تنگ شده بود اما از دروغ بدم میاد سپس کمی با دیلان کل کل میکنه و بهش میگه از اونجا بره و اجازه نمیده وارد عمارت بشه. قلندر با کامیل صحبت میکنه و میگه میخوام دعوتت کنم به هتل تا حسابی خوش بگذرونیم اما کامیل میگه زن ها چی؟ قلندر میگه اینجا میمونن تا سختی بکشن و ببینیم که کی طاقت میاره سپس میخندن. وقتی به حیاط برمیگردن میبینن که دارن چادر میزنن تو حیاط عمارت. قلندر ازشون میپرسه دارین چیکار میکنین؟ آنها میگن داریم چادر درست میکنیم و سر اینکه آقا پیش کی باشه دعواشون میشه. قلندر بهشون میگه که ما داریم میریم هتل کامیل منو به هتل دعوت کرده، کامیلا به کامیل میگه شما اجازه نداری جایی بری بزارم بری حرمسرا باز کنی؟ نه! آسیه و عایشه و معتبر با شنیدن این حرف میگن چی؟ نه آقا شما هم جایی نمیری! بلا با نازگل و آفت وسطی بازی میکنن که بعد از گذشت چند دقیقه آفت توپ را به حدی محکم به بلا میزنن که رو زمین می افتد هازار سمتش میره و بلندش میکنه و میگه چرا انقد محکم میزنی؟ مگه داری به دشمنت میزنی؟ خان هم طرف بلا را میگیره و هازار او را روی صندلی مینشاند. قلندر با ظاهری متفاوت پیش زنها میره که آنها جا میخورن و میگن چیشده؟ این چه سر و وضعیه؟ قلندر میگه از این به بعد دیگه زن خان نیستین بلکه زن یه جیگرکی هستین و الان دارم میرم که خوراک جیگر درست کنم بفروشم آنها وقتی از عمارت بیرون میرن سوار ماشین قلندرخان می شوند و به طرف یکی از ویلاهای خان می رود…….