خلاصه داستان قسمت ۱۹۱ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۹۱ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۱۹۱ سریال ترکی قضاوت
یکتا با جیلین تو ظاهری شبیه پدر و دختر میرن به همان هتلی که تورگوت اونجا اتاق داشته. تو پذیرش جیلین به یکتا میگه انگاری تورگوت هم اینجاست عکس گذاشته! یکتا از پذیرش میپرسه که او میگه بله تو اتاق ۳۲۲ ولی الان نیستن رفتن بیرون یکتا میگه باشه ما بریم اتاقمون سر فرصت میریم یه سلامی میکنیم و میرن. اونا با کارت مرکزی میرن به اتاق تورگوت و اونجارو میگردن. جیلین میبینه لباس هاشو داده خشک شویی او یکدفعه به خودش میاد و میگه ولی کرواتش نیست! یکتا میگه خوب اصولا نمیدن خشکشویی کرواتو البته من میدم چون پولدارم ولی دادستان ارشد انگاری نیست جیلین کمدو میگرده و کرواتو میبینه آنها برمیدارن کرواتو و با عجله میرن به آزمایشگاه. سپس خودشون میرن به کلانتری که به از چند دقیقه جواب آزمایش میاد که روی کروات رد باروت پیدا شده آنها جواب آزمایشو برمیدارن و میرن سمت دادستان کل و اونجا پرونده را بهش نشون میدن از طرفی دادستان اوزجان هم چیزی درباره تورگوت فهمیده که بهش میگه سپس دستور بازداشت تورگوت را میگیرن. تورگوت با خانواده اش در حال رفتن به فرودگاه هستش که جلوشو میگیرن و تورگوت خانواده شو میفرسته برن و میگه یه کاری پیش اومده من بعدا میام و بعد از رفتن اونا سوار ماشین میشه و به سمت دادستانی میرن. یکتا به جیلین پیشنهاد همکاری میده و میگه قبل از جواب دادن فکر کن و میره.
عمر دستگیر میشه و از طرفی ارن هم رفته رییس کلانتری را لو داده که قبلا با یکتا همدستی کرده و اونو اخراج میکنن. ارن و توچه رفتن به مغازه برای خرید لباس رسمی واسه مراسم فارغ التحصیلی توچه. رییس متین از بیمارستان مرخص شده و به کمک چینار به خانه میره. همه به اونجا اومدن و به متین بلا به دور میگن، ارن میره پیش جیلین و به او یه سر میزنه تا بعد از اونجا بره پیش بقیه. ارن باهاش حرف میزنه و میگه حاضرشو بریم یه هوایی عوض کنی مگه نمیخواستی یه سگ بگیری ازش مراقبت کنی؟ پاشو بریم ارن به زور با خودش راهیش میکنه. تو مسیر جیلین میخوابه که وقتی از خواب بیدار میشه میبینه داره میبرتش به هتلی که رزرو کرده بود قبلا تا برای ماه عسل با ایلگاز بره او ازش میخواد برگرده و میگه من نمیتونم برم ارن میگه ایلگاز هم اگه بود خوشحال میشد و میخواست تو بری الان اونجا. جیلین به هتل رفته و اونجا گریه میکنه سپس بعد از دوش گرفتن و حاضر شدن به بیرون میره تا قدم بزنه اونجا تو مسیر میبینه سوییشرت ایلگاز که همیشه همراهش بود نیست وقتی برمیگرده تا پیداش کنه و ببینه کجا افتاده میبینه یه نفر پوشیده. جیلین ازش میخواد سوییشرتشو بده وقتی برمیگرده میبینه ایلگازه او به خودش میگه نه این رویاست! ایلگاز بغلش میکنه و میگه تموم شد جیلین او بغلش گریه میکنه……