خلاصه داستان قسمت ۲۱۰ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۱۰ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۱۰ سریال ترکی قضاوت
خانواده جیلین و ایلگاز به اونجا اومدن و میخوان برن سمت مرجان که جیلین و ایلگاز اشاره میکنن جلو نیان الان وقتش نیست سپس سوار ماشین میشن و میرن سمت کلانتری. تو مسیر جیلین پشت کنار مرجان میشینه اما او تمام وقت پشتش به جیلینه و بیرونو نگاه میکنه جیلین یاد بچگیاش آهنگ ماهی را واسش میخونه با بغض و گریه که او آهنگو میشناسه و برمیگرده سمت جیلین و رو صندلی دراز میکشه و چشماشو میبنده. آنها وقتی میرسن ایلگاز به مرجان میگه رسیدیم پرنسس کوچولو باید بریم داخل جیلین هم پیاده میشه و دستشو دراز میکنه و میگه با ما نمیای؟ مرجان فقط نگاهش میکنه و چشمش میخوره به گردنبند تو گردنش که جیلین میگه اینو واسه تو آورده بودم آخه مال مادرت بود سپس بالاخره راضی میشه و از ماشین پیاده میشه میرن داخل. مأمورها و یکتا با دیدن اون دختر لبخند میزنن و همه خوشحالن یکتا با دیدنش میره جلو و میگه تو چقدر بزرگ شدی! و باهاش کمی گرم میگیره.
سپس نیروهای تجسس میرن جلو و با ترفندهای خودشون ازش کمی نمونه میگیرن برای تکمیل شدن پرونده سپس میل نش به اتاق بازی کودکان تا اونجا بازی کنه. زنی اونجا باهاش گرم صحبت میشه و سعی میکنه ازش اطلاعات بگیره تا ببینه چیزی میگه یا نه. جیلین رفته به اتاقی که فیلیس اونجاست و باهاش صحبت میکنه که چرا همچین کاری کرده! و بهش میگه که خواهرت نیشرتی از لباس های مرجان به دم در خانه‌ام فرستاد و ما سرنخو گرفتیم رسیدیم بهت متوجهی؟ بعد از کمی حرف زدن باهاش فیلیس نه تنها ذره ای از کارش پشیمون نیست بلکه با جیلین با عصبانیت و پررویی حرف میزنه که او بهم میریزه و میخواد بهش حمله کنه که ایلگاز از راه میرسه و بهشون میگه به دادگاهتون برسین و جیلین را میبره. او به جیلین میگه که به خودت مسلط باش منم کمتر از تو عصبی نیستم همش دارم مشت میکنم دستمو که خودمو کنترل کنم چون اینجوری برای مرجان خوبه به مشکل نمیخوریم!….
