خلاصه داستان قسمت ۲۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا به مری زنگ میزنه و باهم حرف میزنن سپس بهش خبر میده که پدر گیرای فوت کرده فردا مراسم خاک سپاریه ولی ساعتشو بهت میگم مری میگه باشه و متأثر میشه. طبق نقشه جمال یه نفر که کارش نقد کتاب هاست از آذرخش و انتشاراتی که توش کار میکنه بد گفته و آذرخش را متهم کرده به این که از داستان اون زن داره سوء استفاده میکنه یه نفر میره تو اتاق آذرخش و بهش این خبرو تو اینترنت نشون میده آذرخش میریزه بهم و میره اتاق جمال و باهاش حرف میزنه و میگه این چیه دیگه انگار دشمنشم! ندیدی چجوری حرف میزد!؟ اگه باعث بشم واسه اینجا اتفاقی بیوفته خودمو نمیبخشم! جمال آرومش میکنه و ازش میخواد تا زیاد جدی نگیره چون از این چیزا پیش میاد آذرخش موقع رفتنش جمال کاری میکنه که قهوه بریزه رو گوشیش و ازش میگیره تا درستش کنه. بعد از رفتن آذرخش به اتاقش جمال گوشی آذرخش را هک میکنه تا از تماس ها و پیام هاش باخبر باشه. تو خونه پدر گیرای آشناهای گیرای و هوس جمع شدن و به آنها تسلیت میگن و هم دردی میکنن دوعا میخواد به گیرای نزدیک بشه که او دستشو میگیره و ازش دور میشه سپس مسره سراغ هوس و حالشو میپرسه. نیلای با زلفی میرن به آدرس نویسنده ای که آذرخش معرفیش کرده بوده.
وقتی میرسن باهم حرف میزنن و او بهشون میگه که من صف پولو اول میگیرم نصف بقیه شو هم آخر کار و مبلغ من ۵۰۰ هزار لیره هروقت نصفشو واریز کردین کارو شروع میکنیم نیلای و زلفی جا میخورن از این قیمت و نیلای میگه ما فکرمونو بکنیم بهتون خبر میدیم و از اونجا میرن. هاله بورک درست کرده و رفته به شرکت اونال ها اما راهش نمیدن او به مصطفی زنگ میزنه و در آخر به اتاقش میره. بعد از کمی حرف زدن تلفنش زنگ میخوره و هاله نقش بازی میکنه که حال دخترش بد شده و میخواد با عجله بره مدرسه که مصطفی میگه من میرسونمت و باهم میرن. فاتح اونارو میبینه واز مصطفی میپرسه چخبره؟ اون زن کیه؟ مصطفی میگه اومدم حرف میزنیم و میره یوسف بهش میگه که یه زنه ست که مصطفی به بچه اش کمک میکنه مریضه فاتح ازش میخواد ماجرارو بفهمه قضیه اش چیه چون برادرش ساده ست و گولش میزنن یوسف قبول میکنه. هاله میره داخل مدرسه و بچه را میاره بیرون سپس سوار ماشین میشن و هاله از دخترش میخواد که همش تو ماشین بخوابه و خودشو مریض نشون بده. گورکم نقشه اش را برای نورسما عملی کرده و آسوده با نورسما حرف میزنه و میگه یه آتلیه راه میندازم واسه این کار فقط ازت میخوام با فراز حرف بزنی و بکشونی به کار تو آتلیه تا یکم کاری بشه اونجا اون قبول میکنه…..