خلاصه داستان قسمت ۲۴۲ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۴۲ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۴۲ سریال ترکی قضاوت
ایلگاز با جیلین درد و دل میکنه و از چینار و رفتارهاش گلگی میکنه جیلین آرومش میکنه و ازش میخواد که بازم چینار را زیر پر و بال خودش بگیره چون به غیر از اون کسیو دیگه نداره. فردای آن روز ایلگاز میره تو اتاق افه و درباره پرونده قدیر سوال میکنه که او بهش میگه چند نفر اومدن و درباره گرفتن قدیر شکایت کردن از طرفی خود قدیر هم همه ی اتهاماتو رد کرده و قبول نمیکنه که پولشویی انجام داده اگه همینجوری پیش بره و موفق بشه امکان داره آزاد بشه ایلگاز بهم میریزه و میره. مردی که شب قتل احسان تو خونه شون اومده بوده را بردن به اتاق بازجویی و ایلگاز و ارن ازش سوال میکنن . او تعریف میکنه که من احسانو نکشتم! من خیلی مست بودم بعد دعوتم کردن خونه شون رفتم بعد از چند دقیقه احسان منو فرستاد اتاق دخترش من دستم بهش نزدم! ولی اون گریه میکرد و از سر و صدا پدرش اومد تو و باهاش دعوا کرد.
ارن میگه زخمی هم شد؟ او تأیید میکنه و میگه پدرش لگد زد بهش افتاد رو زمین سرش زخمی شد منم وقتی اون وضعیتو دیدم از خونه بیرون رفتم. وقتی دیدم کیف پولم نیست برگشتم که بردارم که تو حیاط رو زمین دیدم و رفتم. ایلگاز دستور میده بازداشت بشه تا دادگاه که او قسم میخوره من نکشتمش! ایلگاز میگه تجاوزم جرمه! اون مرد میگه بخدا دستمم بهش نخورد! جیلین و یکتا با مدارک پزشکی که گیر آوردن میرن به بیمارستان و بهشون نشون میدن و میگه به خاطر این تشخیص اشتباه شما داروهایی خورده موکل من که نارسایی کبدم گرفته! یا خسارتو میدین یا تو دادگاه میبینمتون! سپس بعد از زدن حرفاش از اونجا میره. ایلگاز و ارن با عکس ها و شواهد میفهمن که پسر احسان تو سالن خواب بوده و شاهد تمام وقایع بوده و میخوان برن خونه اونا تا ازش سوالاتی بکنن که جلوی در خانه که خواهر و برادر را میبینن که همدیگرو بغل کردن و اون پسر با دیدن ایلگاز و ارن ترسیده، او به یاد میاره که خودش بوده که پدرشو کشته با چاقو….
