خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۶۴ سریال ترکی بهار

قسمت ۶۴ سریال ترکی بهار

بهار وقتی خبر پس گرفتن خونه رو میده تیمور هم خبر میده که حضانت همارو میخواد بگیره و واسش پرونده درست میکنه من نمیتونم وقتی داری با اون مرتیکه لاس میزنی، همان موقع بهار سیلی تو صورتش میزنه و میگه دهنتو ببند! هما ۱۶ سالشه دو ساله دیگه هرجا که خواست زندگی میکنه و میره. بعد از رفتن همه رنگین و پارلا با تیمور به خاطر این تصمیمی که گرفته دعوا میکنن سپس پارلا میره تو اتاقش که رنگین میگه تو میدونی چه بلایی سر این بچه داری میاری؟ او میگه اونا باهم خواهرن میتونن زیر یه سقف زندگی کنن رنگین میگه خوبه پس پارلارو ببر تو شناسنامه ات که واقعا خواهر بشن فکر کردی این موضوعو فراموش کردم؟ و بعد از کمی بحث میرن تو اتاقش. تیمور میره پیش پارلا و بهش میگه که میخوام اسمتو ببرم تو شناسنامه ام هروقت اوکی بودی بیا بهم بگو و میره. آراز به بهار زنگ مینزه که بیاد پیششون او میره اونجا و سرن بهش میگه که میخواستم برم بچه هارو سقط کنم ولی نتونستم! همان موقع مادر سرن میره اونجا و بهارو مقصر میدونه و میگه باز رگ خوابشو زدی! بهار میگه منم همین الان فهمیدم چی داری میگی؟

سرن بهشون میگه این تصمیم خودم بودم چون دکتر گفت اگه سقط کنم به احتمال خیلی زیاد دیگه نمیتونم بچه دار بشم! و با ناراحتی میره تو آشپزخانه که مادرش میره پیشش و باهم کمی حرف میزنن سپس افسون میره پیش آراز و بهار و میگه باشه موافقت میکنم با این ازدواج ولی باید همه چیز جوری که ما میخوایم باشه میتونین بیاین خواستگاری و میره. بهار میره پیش وکیل برای حضانت هما، از طرفی دیگه تیمور هم رفته وکیل به تیمور میگه با چیزهایی که گفتین گرفتن حضانت خیلی راحت تر شده واسمون ولی وکیل بهار بهش میگه به عنوان یه زن همیشه کنارتم اما به عنوان وکیل قول بهت نمیدم که بتونیم موفق بشیم ولی من تمام تلاشمو میکنم. بهار وقتی از دفتر وکالت بیرون میره آقا اسماعیل بهش زنگ میزنه و میگه الان جلسه تموم شد زنگ زدم بگم که میتونین به کارتون ادامه بدین بهار حسابی خوشحال میشه و گریه میکنه و به آراز زنگ میزنه خبر میده. جلوی در بیمارستان با تیمور بحث میکنه که افسون از راه میرسه و میگه شب برای خواستگاری بیاین آنها جا میخورن و میگن امشب؟ او تأیید میکنه و میگه یادتون که نرفته هرجوری که میخوایم باید پیش بره و میره. همکارهای بهار تو سالن انتظار بیمارستان دورشو میگیرن و بهش تبریک میگن. ثریا وسایلشو جمع کرده میخواد بره از اونجا که با دیدن بهار ازش معذرت میخواد به خاطر کارش و میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا