خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۶۸ سریال ترکی بهار
وکیل به نورا زنگ میزنه و میگه به خاطر کار غیرقانونی که انجام دادن درباره خونه تمام بدهی های خونه افتاده گردن شما نورا جا خورده و استرس گرفته که وقتی به رنگین میگه او خنده اش میگیره از این وضعیت. او به تیمور زنگ میزنه و وضعیتو میگه. تو بیمارستان ایپک متوجه میشه دستبندش نیست که افسون میگه بهار خانم باز کرد گفت میزاره رو میز دیگه ایپک میگه آره راست میگی ببین کجاست بده بهم او هرچی اونجارو میگرده میبینه نیست ایپک جا خورده و میگه یعنی چی نیست؟ بگرد قشنگ میدونی اون چنده قیمتش؟ افسون میگه نیست اینجا چیزی نیست! ایپک عصبی میشه و میگه یعنی چی نیست؟ دستبند منو دزدیدن اصلا کار همون زنه ست افسون میگه این چه حرفیه میزنی آخه! همین الان داشتی ازش تعریف میکردی میگفتی خوبه و فرشته نجاتمه! ایپک میگه اگه اون برنداشته پس کی برداشته؟ و باهم بحث میکنن افسون میگه باشه من میرم پیداش میکنم میگم بهش بیاد اینجا. افسون میره پیش بهار و ماجراور میگه بهار جا میخوره و میره پیش ایپک که او شروع میکنه به توهین کردن و بهار را مقصر دونستن او کلافه میشه و میگه برین خوب کمدمو بگردین خیالتون راحت بشه!
تو اون ماجرا افسون هم با حرفاش زخم زبون هایی میزنه به بهار. نورا با چیچک قرار گذاشته و بهش از بدهیش میگه چیچک با شنیدنش میگه خیلی خوشحال شدم و میخنده همان موقع چیچک همان مردی که سر نورا کلاه گذاشته بود و ازش پول بالا کشیده بود را میبینه و به پلیس زنگ میزنه و به نورا میگه اصلا برنگرد که تورو نبینه فرار کنه! آنها وقتی سوار ماشین میشن تا برن چیچک و نورا میرن جلوی ماشین و اون مردو پیاده میکنن و شروع میکنن به کتک زدنش که همان موقع پلیس میاد و همه شونو میبره به کلانتری. تیمور دوربین هارو میبینه و متوجه میشه که جم از روی زمین یه چیزی برمیداره و میره، او به دکتر هوا و اورن خبر میده و اورن با دیدن اون فیلم میره دنبال جم و وقتی داشته از بیمارستان خارج میشده جلوشو میگیره و دستبندو ازش پس میگیره سپس به خاطر این کار سرزنشش میکنه سپس تو اتاق زندانیش میکنه و میگه باید اینجا بمونی تا تکلیفت مشخص بشه و بعد از قفل کردن در میره. اورن دستبندو میبره میده به دکتر رها و میگه هرکاری میخواین بکنین باید به سزای کارش برسه تیمور میگه هنوز جوونه زندیگشو تباه نکنیم یه فرصت بدیم بهش سپس دکتر رها دستبندو میبره میده به ایپک خانم و بهار خداروشکر میکنه و خیالش راحت میشه….