خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۶۹ سریال ترکی بهار

قسمت ۶۹ سریال ترکی بهار

هما تو خونه مادرش وسایلشو جمع میکنه و وقتی بهاز میره خونه بهش میگه که مامان من یه مدت میرم پیش بابا بمونم بهار بهش میگه ما حرف زده بودیم قرار بود این موضوعو ببندی! همان موقع وکیل به بهار زنگ میزنه و خبر میده که حضانت افتاده دست تیمور و هما باید بره پیش پدرش زندگی کنه هما بهم میریزه و هما سوار تاکسی میشه و میره سمت خونه تیمور. تیمور با رنگین در حال حرف زدنه که هما به اونجا میاد هما با گریه وارد خونه میشه و به پدرش میگه بابا من خودم نمیخواستم این کارو بکنم مامان بزرگ بهم گفت بیا یه مدت اینجا بمون رنگین و پارلارو بچزون! من همینجوری میخواستم یه مدت بمونم پیشت نه اینکه حضانتو بگیری! آنها جا میخورن و تیمور مادرشو بازخواست میکنه که او میگه نه همچین چیزی نیست! تیمور میگه بیا ببرمت اتاقتو نشون بدم و میبرتش بالا که رنگین جا خورده و میگه اینا کین دیگه! بهار حسابی بهم ریخته و با حالی داغون میره سمت خونه تیمور. تیمور بهش میگه الان وقتش نیست بهار چرا متوجه نیستی؟ دخترم خواست با من زندگی کنه منم قبول کردم رفتم پرونده حضانت واسش باز کردم و الانم حضانتش با منه کجای اینو نمیفهمی؟ و باهم کمی بحث و کل کل میکنن و بهار میره.

بعد از چند دقیقه هما هنوز داره گریه میکنه که بهار وقتی بهش زنگ میزنه رد تماس میده و بهش پیام میده که داریم فیلم میبینیم حالم خوبه نگرانم نباش اما بهار میدونه که داره دروغ میگه. فردای آنروز تو بیمارستان رأی گیری انجام میشه و در آخر تیمور برای پزشک ارشد بودن انتخاب میشه که همه تشویقش میکنن. آراز میره تو اتاق پدرش و باهاش دعوا میکنه و میگه بهت تبریک میگم بالاخره پس تو از دست دادی! بهت گفته بودم که مادرمو نباید دیگه ناراحت کنی! ولی تو هیچکی واست مهم نیست الا خودت! دیگه نمیخوام تو هیچ موقعیتی کنارم باشی! تیمور میگه چیزی نگو کن پشیمون بشی! این حرفا چیه؟ و ازش میخواد مراقب حرف زدنش باشه بدونه با پدرش چجوری باید حرف بزنه. افسون به بهار زنگ میزنه و میگه برای مراسم عروسی خواستم بیاین حرف بزنیم فقط من به آقا تیمور و رنگین خانم گفتم شما اگه میخواین با آقا اورن بیاین او قبول میکنه. بعد از بیمارستان بهار جلوی در خونه افسون منتظر اورنه که تیمور و رنگین از راه میرسن وتیمور بهش تیکه میندازه که گفته بودم وسط راه تنهات میزاره و میرن داخل افسون وقتی میبینه بهار تنهاست بهش میگه من فکر کردم اورن هم میاد اشتباه کردم؟ بهار نمیدونه چی بگه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا