خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۷۳ سریال ترکی بهار
کارآگاه همه را جمع کرده تو اتاق افسون و ازشون سوال میکنه که اونا به خاطر این کار افسون کلافه شدن و بهش میگن که واقعا این کارتون زشته! سپس کارآگاه میگه من یه اتاق میخوام تا از همه جدا جدا بازجویی کنم تیمور خنده حرصی میکنه و میگه هرکاری دلتون میخواد بکنین فقط زودتر جمع کنین این بچه بازیو اینجا بیمارستانه! و میره. کارآگاه از همه به نوبت بازجویی میکنه. بهار به اورن میگه من میخوام همه چیزو بگم اورن میگه نه نباید بگی به پرونده ای که بازه فکر کن! بزار اون تموم بشه بعد هرجا خواستی جار بزن. سپس بهار قانع میشه. کارآگاه وقتی نوبت به بهار میرسه بهش میگه شما از مرگ برگشتین طبق تجربیاتم کسی که از مرگ برگرده جون کسیو به خطر نمیندازه باید بگم از همه کمتر به شما شک دارم یا حتی اصلا ندارم! سپس بهش میگه به نظرتون کی میتونه این کارو کرده باشه؟ به کسی مشکوک هستین؟ بهار که جا خورده میگه نمیدونم واقعا چیزی نمیدونم کارآگاه میگه باشه من برم سرویس تا یکم ذهنم باز بشه.
سرن مادرشو به خاطر این کارها سرزنش میکنه. بهار پیش چاعلا رفته و بهش ماجرارو میگه که او جا خورده سپس درباره قرار شامی که با اورن داره صحبت میکنه سپس میبرتش تا برای مراسم شب لباس بخرن. اورن و جم خرید کردن و دارن میرن سمت کشتی که جم میگه آخه این چجوری میشه تو کشتی آخه؟ اورن میگه باشه فهمیدم میگردم دنبال یه خونه جم بهش میگه فکر میکنی از پیش ب میای اینکه سرپرستی منو برعهده گرفتی؟ او میگه نمیدونم امتحان میکنیم. چاعلا و بهار با هما ناهار میخورن و در آخر میرسونتش به خونه که تیمور با بهار دعوا میکنه و میگه ۱ ساعت دیر آوردیش! اونا باهم کمی بحث میکنن و در آخر بهار و چاعلا میرن. بهار آماده شده که وقتی خودشو میبینه تو آینه میگه این لباس خیلی زیاده رویه! همان موقع اورن زنگ در خانه را میزنه که او سریع سوییشرت میپوشه رو لباس و درو باز میکنه. هما لباس جدیدی که خریده را میپوشه و به بهونه خرید مداد طراحی میره سر قرار با جم….