خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۹۶ سریال ترکی بهار

سرن رفته به خونه مادرش تا از بین لباس‌های عروس یکیو انتخاب کنه او ساده‌ترین لباسو انتخاب می‌کنه که افسون بهش میگه واقعا اگه من دو تا تیکه پرده برمی‌داشتم بهتر از این مدل می‌شد! سپس بهش میگه که البته از یه مجله می‌خوان بیان باهامون مصاحبه کنن سرن کلافه میشه و بهش میگه که تو می‌دونی من خوشم نمیاد از این کارها! افسون میگه ولی من نمی‌تونم با همه چیز کنار بیام تو هم باید تو یه سری مسائل کوتاه بیای سرن ناچاراً قبول می‌کنه. بهار تو بیمارستان یه نفر بهش زنگ می‌زنه تا رستورانشونو تبلیغ کنه بهار بهش میگه باشه ولی الان من نمی‌تونم سر کارم اون زن بهش میگه رستورانمون نزدیک بیمارستان شماست یه جورایی هم به همدیگه مربوطن بهار میگه باشه پس تایم ناهار کارو انجام میدیم. موقع ناهار شده و یه مرد برای تبلیغ جگر به بیمارستان میاد و از بهار می‌خواد تا تعریف کنه و تبلیغاشونو بکنه. بهار بعد از چند بار گفتن بهشون میگه که بیاین متنو عوض کنیم اما اون مرد بهش میگه نه متن خیلی هم خوبه همه چیز عالیه و بهار به سختی اون فیلمو می‌گیره.

بعد از رستوران بهار یه تبلیغ دیگه هم می‌کنه درباره یه دفتر جمع‌بندی برای کنکوری‌ها شب سرن تو خونه مادرش آماده میشن برای مصاحبه. بعد از کمی عکس گرفتن و سوال پرسیدن سرن با کلافگی به آشپزخونه میره و اونجا گریه می‌کنه خدمه ازش می‌پرسه که چی شده اتفاقی افتاده؟ سرن میگه یه روز فقط روز منه ‌میخوام همه چیز اونجوری که خودم می‌خوام باشه اما بازم کار خودشو می‌کنه! می‌دونه من از خودنمایی کردن از بزرگنمایی و تشریفات خوشم نمیاد اما بازم اون کارارو انجام میده. او از مادرش گلگی می‌کنه همان موقع بهار با سرن تماس تصویری می‌گیره و باهاش صحبت می‌کنند. آراز هم کت و شلوارشو پوشیده و به سرن نشون میده او از همشون تعریف می‌کنه و به آراز میگه که خیلی بهت میاد یک دفعه می‌زنه زیر گریه آراز ازش می‌پرسه که چیزی شده سرن میگه نه چیزی نیست فقط احساساتی شدم و بعد از کمی حرف زدن تلفنو قطع می‌کنه. چاعلا با تولگا رفته سر قرار به یه رستوران اما زودتر رسیده و منتظر تا تولگا از راه برسه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا