خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۱۹۳ سریال ترکی قضاوت
جیلین آخر شب میره به خونه آیلین و الیف را که خوابیده برمیداره تا برن خونه خودشون آیلین میگه حالا خوابیده دیگه چیکارش داری؟ جیلین میگه نمیخواد بهش قول دادم و میرن از اونجا. ایلگاز تو خونه اش تنهایی دراز کشیده و به قاب عکس جیلین نگاه میکنه و میگه تولدت مبارک عشقم سپس به عروسک دخترش که کنارشه نگاه میکنه و گریه میکنه و میخوابه. فردای آن روز ایلگاز جلوی در دادستانی جیلین را میبینه و میگه دخترم آخر هفته میاد پیشم دیگه بازی که در کار نیست؟ جیلین میگه بازی هم نبوده اصلا میدونی که مریض شده بود پیششزبودم همش ایلگاز میگه منم میتونم ازش مراقبت کنم سپس باهم میرن به اتاق دادستان ارشد و درباره پرونده جدیدشون حرف میزنن ایلگاز تقاضا داره که خودش به دوتا پرونده رسیدگی کنه اما جیلین میگه من پروندمو نمیدم بهتره هرکی به پرونده خودش برسه اما دادستان ارشد پرونده هارو یکی میکنه و میگه باهم کار کنین اونا با کلافگی میرن.
پارلا و چینار باهم رفتن به رستوران و اونجا باهم حرف میزنن پارلا خونه هایی نشونش میده که چینار میگه اجاره اش زیاده انقد بدیم به اجاره چی بخوریم دیگه؟ پارلا میگه باشه اصلا به دردمونم نمیخورد ۳ خواب بود. سپس چینار میگه چرا اصلا از اون منطقه ای که میخواستیم اومدیم بیرون رفتی تو منطقه ببک خونه میگردی؟ پارلا میگه واسه اینکه با دفاتر حقوقی که میخوام باهاشون کار کنم نزدیکه چینار ناراحت میشه و میگه پس همه تصمیماتم گرفتی منم هیچی! پارلا میگه میخواستم نامزدی تموم بشه بعد بگم سپس میره سر کارشون که چینار تو شرکت پدر پارلا کار میکنه و پارلا هم وکیل شده. چینار پیش پدر پارلا میره که رئیسشه و میگخ پول حقوق دو ماه بعدمم میتونم بگیرم؟ مراسم نامزدی در پیشه مول لازم دارم او بهش مقداری پول میده و میگه اینا کافیه؟ چینار میگه قرضه دیگه؟ او میگه این حرفا چیه ما فامیلیم! لازم نیست پس بدی هروقت لازم بازم بگو باشه؟ چینار قبول میکنه و بعد از تشکر از اونجا میره. رئیس متین به محل کارش تو کلانتری برگشته و دوباره مشغول به کار شده وقتی به اداره میره اونجا همه به پیشوازش رفتن و تشویقش میکنن و بهش خوش آمد میگن…..
