خلاصه داستان قسمت ۱۹۶ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۹۶ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۱۹۶ سریال ترکی قضاوت
جیلین میره دم در خانه دادستان ارشد میره و ازش گلگی میکنه نسبت به ایلگاز او بهش میگه قرار اینجوری پیش بره؟ همش بیاین بپرسین حق با این بود؟ حق با من بود؟ یه راهی پیدا کنین باهم کنار بیاین وگرنه ازتون پرونده را میگیرم میدم به یکی دیگه جیلین قبول میکنه و میره. یکتا با دیدن نیل جلوی دفتر وکالت بهش میگه چیشد چقدر زود آزاد شدی؟ او با خوشحالی میگه خود ایلگاز شخصا بدون مشورت با جیلین آزادم کرد یکتا میگه زیادی دل خوش نکن باید بهت بگم که جیلین و ایلگاز جوری عاشق هم بودن که وقتی دست همو میگرفتن تو دادستانی راه میرفتن همه با دهن باز نگاهشون میکردن ولی وقتی یه اشتباه جیلین میکرد ایلگاز ازش چشم پوشی نمیکرد تا تهش هم میرفت اینو گفتم که فکر نکنی واسه تو پارتی بازی میکنه او بهش میگه باشه حالا میبینیم و میره داخل.
جیلین سگشون پایمال را میبره پیش ایلگاز تا یه مدت پیش اون بمونه سپس میخوان برن سمت اداره پلیس چون قرار نیل با مادرش بیان اونجا به سؤالاتشون جواب بدن جلوی در متوجه میشن که پدربزرگ مردان وسایلشو جمع کرده و داره میره به خانه سالمندان تا اونجا دیگه بمونه ایلگاز ماشینشو میده به پدرش تا پدربزرگشو برسونه و خودش با جیلین میرن به سمت اداره پلیس. تو مسیر جیلین خاطراتشو مرور میکنه از وقتیکه دخترشون شیرخواره بوده تا زمانیکه اولین قدمشو برمیداره تا زمانیکه که کامل صحبت میکرده باهاشون. وقتی به اداره میرسن مادر نیل به همراه مدرک به تمام سوالات جیلین جواب میده و نیل رفع اتهام میشه موقع رفتن مادرش که به جیلین دروغ گفته بوده به نیل میگه امیدوارم پیله نکنه که بفهمه دروغ گفتم بهش بابت جایی که بودم! پدربزرگ مردان رفته داخل خانه سالمندان و اتاقشو روبروی اتاق شخصی به اسم ماجد گرفته سپس میره تو حیاط پیش ماجد و خودشو معرفی میکنه و سعی میکنه باهاش دوست و نزدیک بشه….