خلاصه داستان قسمت ۱۹۸ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۹۸ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۱۹۸ سریال ترکی قضاوت
۶ ماه گذشته و مرجان پیدا نشده. جشن تولد برای الیف گرفتن که جیلین از دورمیبینه و حسرت بچه شو میخوره و میره تو حیاط میشینه که مادرش میره پیشش و سعی میکنه بهش کیک بده بخوره و به خودش مسلط باشه اما جیلین عصبی میشه و میره از طرفی ایلگاز هم با ناراحتی تو حیاط نشسته و پدرش میره پیشش و باهاش حرف میزنه تا آرومش کنه که ایلگاز گریه میکنه و حسابی دلتنگ و نگران دخترشه. روزها میگذره و جیلین و ایلگاز فقط زنده ان و روزهاشو میگذرونن ولی زندگی نمیکنن. جیلین تصمیم گرفته تا دوباره کارشو شروع کنه وقتی میره به شرکت تو اتاقش وسایل و صندلی مرجانو اونجا میبینه و یاد خاطراتش با دخترش تو اتاق کار میوفته و گریه میکنه. جرن منشی یکتا بهش خبر میده که جیلین خانم اومده حالشم زیاد خوب نیست او میره سراغ جیلین. نیل از همون روز شروع کرده به کار کردن که با شنیدن خبر اینکه جیلینم کارشو دوباره شروع کرده بهم میریزه. یکتا بعد از تموم شدن ساعت اداری میره پیش جیلین تا باهاش کمی حرف بزنه.
۱ سال بعد٫ دادستان افه میره تو اتاق دادستان ایلگاز و پرونده مرجانو میزاره رو میز و میگه یک سال گذشته و هیچ چیز جدیدی نه پیدا کردیم نه پرونده میره جلو مجبورم دستور مخدومه شدن پرونده را بدم گفتم از دهن خودم بشنوین خیلی بهتره و میره که ایلگاز گریه میکنه و میره دم پنجره تا بتونه نفس بکشه. جیلین وقتی میره خونه صدایی از تو اتاق مرجان میشنوه که میبینه ایلگاز داره تخت اتاق مرجانو باز میکنه و وسیلشو جمع میکنه که جیلین باهاش دعوا میکنه و میگه نه دختر من برمیگرده! اونا سر این موضوع باهم دعوا میکنن که جیلین میگه پس بهتره از هم جدا بشیم تو تموم کن این قضیه رو واسه خودت من منتظر دخترم میمونم و میره. اونا میرن پیش مشاور و درباره مشکلشون حرف میزنن جیلین از حرف های مشاور کلافه میشه و میزنه بیرون سپس جیلین به ایلگاز میگه با بودنمون داریم همدیگه رو خفه میکنم شاید بهتره از همدیگه جدا بشیم ایلگاز میگه نه من تورو خیلی دوست دارم! جیلین میگه منم همینطور ولی انقدر غم تو وجودم زیاد و بزرگه که زور هیچکدوممون بهش نمیرسه واسه بیرون کردنش! سپس میزنن زیر گریه و جیلین میره. زمان حال، ایلگاز به جیلین میگه حق با تو بود نیل تو اون کار دست داشته بازداشتش کردم جیلین لبخند میزنه که او میگه الان میدونم تو دلت عروسیه سپس میرسونتش به خونه که میبینن به بسته پشت در خانه ست که با باز کردنش میبینن یه لباس بچگانه ست اونا جا میخورن….