خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال امیلی در پاریس + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال امیلی در پاریس هستید. ما را با ادامه این مطلب همراهی کنید. سریال امیلی در پاریس ساخته شخصِ دارن استار است، همان نویسنده / تهیه کننده‌ای که سریال محبوب آمریکایی‌ها یعنی”جنسیت و شهر” را تولید کرده بود، حالا امیلی در پاریس حکم ادامه معنوی همان اثر را دارد – اما در شهری متفاوت. “امیلی در پاریس” مملو از مثلث‌های عاشقانه، ماجراهای بد، دوستان دیوانه و کمد لباس‌های برجسته و شیک در شهر چراغ‌ها است، در واقع این سریال نگاهی عجیب به ماجراها و سو استفاده‌ از مهاجران جوان در پاریس است. این سریال از شنبه تا پنجشنبه راس ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش می شود و ساعت های تکرار آن عبارتنداز؛ ۰۱:۰۰ ، ۱۰:۰۰ و ۱۴:۰۰

قسمت ۲۰ سریال امیلی در پاریس
قسمت ۲۰ سریال امیلی در پاریس

قسمت ۲۰ سریال امیلی در پاریس

تو شرکت امیلی و بقیه نشستن و در حال دیدن یه فیلم از جلسه کاری گریگوری هستن که با گروه بازاریابیش به مشکل خورده، مدلین میگه این عالیه! نظرتون چیه؟ سیلوی میخنده و میگه خوشحالیم این یه اتفاق خوبیه واسه ما. مدلین میگه شوخی میکنین؟ یه همچین ادم مشهوری دنبال گروه بازاریابی میگرده بعد شما فقط میگین اتفاق خوبیه؟ ما باید به سمت خودمون بکشونیمش سیلوی میگه ولی نمیشه مدلین دلیلشو میپرسه که امیلی میگه پیرکادو با گریگوری مشکل داره واسه همین نمیتونیم باهاش قرارداد ببندیم! مدلین میگه خوب باهم جورشون کنیم امیلی میگه چطوره یه نمایش مشترک واسشون ترتیب بدیم!؟ سیلوی میگه باشه تلاشمونو میکنیم ببینیم چی میشه. سیلوی با شوهرش قرار داره و سهام رستورانش را به او میفروشه. میندی پیش بنووا میره و ازش میخواد آهنگی که باهم تنظیم کرده را بزنه بنووا میگه این از کجا به دستت رسیده؟ میندی میگه که از اون یکی همکارشون گرفته بنووا میگه نباید به تو میداد و گوش میکردی! میندی از اینکه میبینه هنوز باهاش اوکی نشده و نبخشیدتش بهم میریزه. آنها شب تو یه کلوب اجرا دارن که میندی دنبال لباس میگرده واسه خودش و دلش راضی نیست که بره امیلی میگه تو همیشه دوست داشتی اجرا تو کلوبو تجربه کنی چیشد؟

میندی میگه همه اونجان تا ضایع شدن منو ببینن و ازم فیلم بگیرن همه میان واسه مسخره کردنم! امیلی میگه داری اشتباه میکنی اینجوریا نیست و بهش کمک میکنه تو انتخاب لباس و میگه من گابریل و الفی را هم دارم میارم اونجا تا حمایتت کنن تنها نیستی اونجا. امیلی با گابریل به کلوب رفتن و منتظر الفی هستن تا بیاد، امیلی با گابریل درباره فشن شو فردا حرف میزنه و ازش میخواد تا ۸۰ تا کیک کوچیک درست کنه چون خوشمزه تر از کیک های اون نخورده و مهمونی خیلی مهمیه گابریل قبول میکنه امیلی خوشحال میشه و بغلش میکنه که همان موقع الفی میاد و میبینه امیلی با دیدن الفی تعارف میکنه بشین هم میگه من برم یه تماس کاری مهم دارم زود میاد. الفی در نبود امیلی به گابریل میگه که چیزی بینشونه یا نه چون نمیخواد وسط یه رابطه دونفره بره گابریل میگه نه خیلی کوتاه باهم بودیم ولی نشد خوشحالم واسش که با تو اوکی شده. میندی و گروهش شروع میکنن که اولش کسی بهشون اهمیت نمیده کم کم بنووا با میندی شروع به خوندن میکنه و میندی خوشحال میشه و باهمدیگه یا انرژی میخونن که همگی حسابی خوششون میاد و بلند میشن میرقصن سپس همه تشویقشون میکنن.

فردای آن روز تو شرکت سیلوی میاد و میگه پیرکادورو راضی کردم تا با گریگوری نمایش بزاره همگی هم تعجب میکنن و هم خوشحال میشن سپس باهمدیگه به طرف صحنه نمایش میرن. گریگوری ابتدا وارد میشه و از همکار و استاد عزیزش پیرکادو میخواد رو صحنه بیاد. پیرکادو با ظاهری تاریخی وارد صحنه میشه که همگی تشویقش میکنن سپس مدل های گریگوری وارد صحنه میشن و شروع میکنن به رقصیدن با آهنگ همگی شوکه شده و هیجان زده شدن. بعد از اتمام مراسم مدلین میخواد با گریگوری عکس بگیره که او از امیلی میخواد نجاتش بده بعد از گریگوری، پیرکادو به اونجا میره و مدلین باهاش حرف میزنه که او بهش میگه با ساوار قطع همکاری میکنه. بعد از رفتنش سیلوی و گروهش میان و میگن ما هم استعفاء دسته جمعی میدیم سپس از اونجا میرن. امیلی شوکه شده اما مدلین خوشحاله که نیروهای جوان و باعرضه میخواد استخدام کنه سپس وعده ارتقا شغلی به امیلی میده. از طرفی سیلوی به امیلی زنگ میزنه و باهاش تو کافه قرار میزاره. آنها به امیلی میگن که میخوان شرکت خودشونو بزنن و ازش میخوان تا با اونا کار کنه گریگوری و پیرکادو هم میخواد باهاشون کار کنه و اینجوری بیشتر باید تو فرانسه بمونه امیلی شوکه میشه. امیلی وقتی با میندی مشورت میکنه او ازش میخواد کاری کنه که دلش میخواد امیلی کار با سیلوی را انتخاب میکنه و پیش گابریل میره تا بهش خبر بده که بیشتر میمونه و دلیل قبول نکردن اون این بود که زود میخواست برگرده شیکاگو اما حرفش تموم نشده که میفهمه کامیل اونجاست و باهمدیگه آشتی کردن و میخوان تو همون خونه باهم زندگی کنن امیلی تبریک میگه و میره. امیلی با گریه به سیلوی زنگ میرنه و میگه من تصمیممو گفتم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل ۱ و ۲ سریال امیلی در پاریس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا