خلاصه داستان قسمت ۲۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش به دخترخاله اش زنگ میزنه و بهش میگه که شعله سر زایمان فوت کرد او گریه میکنه و میگه چی میگی آذرخش؟ آذرخش ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه و مادرش چیزی فعلا نفهمه. خانواده عبداله خان هم میفهمن که شعله فوت کرده و همه بیشتر برای اون دختر بچه متأثر میشن. آذرخش سریع به استانبول برمیگرده و سولماز هم برگشته و میپرسه که چرا انقدر با عجله منو برگردوندین؟ آذرخش بچه را میاره که سولماز با دیدنش خوشحال میشه و میگه شعله کجاست؟ داره میاد؟ آذرخش گریه میکنه و میگه شعله رو واست آوردم همگی گریه میکنن که سولماز میفهمه شعله مرده و با حالی داغون رو صندلی میشینه و شروع میکنه به گریه کردن. آذرخش و بقیه اونو سعی میکنن آروم کنن. آذرخش بهش نامه ای میده و میگه شعله واسه تو نوشته بوده اما وقت نشد بیاد بده بهت او گریه میکنه و به سویلای میگه منو ببر خونه شعله میخوام اونجا با دخترم تنها باشم سپس اونجا تنهایی نامه را میخونه و گریه میکنه. مراسم خاکسپاری شعله شروع شده و جمال هم اومده که کارتشو به آذرخش میده و میگه از دوستم فهمیدم بهم زنگ بزن همیشه پیشتم آذرخش تشکر میکنه که عامر اونارو میبینه و سک میکنه به اون مرد.
وقتی به خونه برگشتن اول کایهان و لمان به اونجا میان برای عرض تسلیت سپس مصطفی با نیلای و نورسما میرن به اونجا و به سولماز تسلیت میگن و احساس همدردی میکنن. بعد از رفتنشون دوعا بهشون میگه که یکم دیگه گیرای میاد دنبالم بریم یه سر پیش پدرش بعد میام دوباره اونم حالش خوب نیست آذرخش میگه صبحت بیا اینجا شبا خونه خودت باش دوعا میگه نه اینجوری راحتترم. عبداله خان به اونجا میره تا دخترشو ببره که اونا نمیزارن و سولماز میگه دخترمو ازم گرفتی دیگه چی میخوای؟ او میخواد حداقل بغلش کنه مری جین میگه برین دم در میارم. عبداله خان با بغل کردن دخترش گریه میکنه و به مری پس میده و ازش میخواد باهاشون حرف بزنه تا متوسل به پلیس نشه. دوعا با گیرای رفتن به خونه پدر گیرای که اونجا با دیدن زنی باهمدیگه حال و احوال پرسی میکنن که گیرای با دیدنش یاد شبی میوفته که هنوز در حال آشنایی با دوعا بود که بعد از رفتن دوعا از خونه اش میره داخل که همون زن منتظرش بود و میگه همه چیز خوب پیش میره؟ او تأیید میکنه و میگه آره چجورم! باور کرده حسابی سپس اون زن بهس میگه خوبه اینجوری دیگه راحت میتونیم باهم باشیم و شب را باهم میگذرونن….