خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۲۱ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۲۱ سریال ترکی عشق از نو 

یادگار به خانه می رود و ماجرا را به آیفر میگوید. آیفر بخاطر اینکه شاهزمیت از سن ازدواجش گذشته و تا به حال خواستگار نداشته است، خوشحال می شود. یادگار میگوید که آنها ابتدا باید تحقیق کنند و آنها را بشناسند‌. ایرم به خانه پیش مقدس می رود و آنها دوباره در مورد اینکه چگونه‌ فاتح و زینب را از یکدیگر جدا کنند فکر میکنند. ایرم میگوید که یک نقشه دیگری دارد و در این مورد با مقدس صحبت میکند. در زمین بازی، ارتان پیش زینب می رود و کلاه خودش را برمیدارد. زینب با دیدن ارتان جا میخورد و عصبانی می شود و از او میخواهد که برود. وقتی فاتح بحث کردن زینب و ارتان را می‌بیند، جلو می آید و با ارتان درگیر می شود. زینب ارتان را با اسلحه اش می زند و سپس به سمت پایین پرت میکند. ارتان به درخت برخورد کرده و از هوش می رود. فاتح و زینب با نگرانی بالای سر ارتان می روند و مطمئن می شوند که او زنده است. آنها سپس سعی میکنند ارتان را جابجا کنند تا به ماشین برسانند. اورهان و سلین نیز متوجه قضیه می شوند و به کمک می آیند. سلین اصرار دارد تا با آمبولانس تماس بگیرند، اما فاتح میگوید که در این صورت پلیس نیز خواهد آمد و آنها به دردسر خواهند افتاد.
آنها به سختی ارتان را به ماشین می‌رسانند و سپس به سمت خانه می روند. مقدس و ایرم پنهانی به اتاق زینب و فاتح می روند. گلسوم متوجه رفتن مقدس به اتاق شده و او را سرزنش میکند و از او میخواهد که اتاق را ترک کند. در این بین، ایرم در تخت خواب زینب دنبال تار مویی از او میگردد و بعد از پیدا کردن، از اتاق می روند. بچه ها به خانه رسیده و فاتح سریع ماشین را به پارکینگ می برد و از مصطفی، خدمتکار خانه میخواهد که به آنها کمک کند تا ارتان را جابجا کنند. زینب و سلین داخل می روند و سعی دارند حواس خانواده را پرت کنند تا فاتح و اورهان و مصطفی، ارتان را مخفی کنند. آنها ارتان را به اتاق زیر شیروانی می برند. مته و فادیک که در زمین پینت بال مانده‌اند، از چیزی خبر ندارند و متوجه می شوند که همگی رفته اند و آنها جا مانده اند. آنها گرسنه شده و به رستوران می روند تا چیزی بخورند. اورهان و سلین کنجکاو می شوند که ارتان کیست . فاتح ناچار می شود ماجرا را توضیح دهد و واقعیت را تعریف میکند. اورهان وقتی می فهمد که پدر واقعی سلیم، ارتان است و او زینب را به آمریکا فراری داده، عصبانی می شود و میخواهد به ارتان که بیهوش است حمله کند، اما زینب و سلین جلوی او را میگیرند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا