خلاصه داستان قسمت ۲۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
پنبه تو خونه منتظره و حسابی نگرانه که عبداله خان با مری همزمان میرن داخل خونه او میره پیششون و تیکه میندازه که مری میگه ما جلوی در خونه باهمدیگه روبرو شدیم و میره تو اتاقش تا بخوابه. عبداله خان با پنبه حرف میزنه و میگه یعنی چی این حرفا؟ این رفتارها؟ انقدر فهمیدنش سخته؟ گفتیم جلوی در خونه باهم روبرو شدیم من بیرون شهر بودم کار داشتم! پنبه میگه پس اون تا این موقع شب بیرون چیکار داشت؟ او میگه هروقت بخواد میتونه بره میتونه برگرده به ما ربطی نداره و میره. مری شب گذشته شعله را پیش سولماز گذاشته و به عبداله خان میگه روز بدی داشتم فردا صبح میرم دنبالش او حالشو میپرسه که مری میگه بعدا حرف بزنیم الان اصلا نمیتونم عبداله خان قبول میکنه. فردای آن روز مری میره به خانه سولماز و بهشون میگه که دیروز فهمیدم تانکوت سکته کرده داغون شدم! آذرخش ازش میخواد برن تو اتاق حرف بزنن سویلای از سولماز میپرسه تانکوت کیه؟ او میگه عشق همیشگی مری هیچوقت بعد از اون دیگه عاشق نشد و سمت کسی نرفت. مری برای آذرخش تعریف میکنه که از دوستم فهمیدم که تانکوت سکته کرده اصلا حالم بد شد سریع رفتم اونجا ولی چون زن سابق و بچه اش هم بودن گفت نرم جلو بهتره چون نمیخواد حرفی دربیاد منم نرفتم سپس ماجرای پنبه خانمو هم میگه که دیر رفت خونه فکر کرد با عبداله خان بیرون بودم او عصبی میشه و ازش میخواد تا پا پس نکشه و از خودش دفاع کنه مری میگه همین کارو میکنم.
سر میز صبحانه همه نشستن که گورکم یهو میره و با فاتح دعوا میکنه و میگه تو توی خونه اون زنیکه چیکار داشتی؟ فاتح میگه چی میگی؟ او عکس ار جلوی در خانه هاله نشون میده و میگه دوستم دیدتت! و باهاش دعوا میکنه که مصطفی ماجرارو میگه که فاتح به خاطر من رفته اونجا نیلای وقتی میفهمه واسه یه زن خونه گرفته ناراحت میشه و میره تو اتاقش و میخواد لباس هاشو جمع کنه که مصطفی میگه میریم اصلا پیشش تا ببینیش باهاش حرف بزنی من با اون زن کاری ندارم! نیلای قبول میکنه. مصطفی به هاله زنگ میزنه و میگه که با خانمم یه سر میایم اونجا تا زنم باهاتون آشنا بشه و بدونه که خبری نیست. هاله به گورکم زنگ میزنه و میگه که ماجرا چیه او بهش میگه میدونی باید چیکار کنی دیگه ای کاش بودم قیافه شونو میدیدم! آنها باهم میرن به خونه هاله اما او حسابی به خودش رسیده و میگه که خود مصطفی گفت تو دیگه دوست دخترمی نیلای باور نمیکنه و بهش حمله میکنه اما او از روی فیلمی که بوده عکس گرفتن صحنه بوسیدنشو و به نیلای نشون میده او سیلی تو صورت مصطفی میزنه و با گریه از اونجا میره. تو تاکسی نیلای به دوعا زنگ میزنه و دوعا میگه بیا اینجا ببینم چیشده…