خلاصه داستان قسمت ۲۳۳ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳۳ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسریت حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۳۳ سریال ترکی سیب ممنوعه 
قسمت ۲۳۳ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه 

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۳۳ سریال ترکی سیب ممنوعه 

در شرکت، جلسه هیئت مدیره برگزار می شود. هالیت در جلسه اعلام میکند که از این به بعد اندر دست راست او در شرکت است. اندر با پوزخندی از پیروزی، به شاهیکا که در حال حرص خوردن است نگاه میکند. کریم که به شدت نگران تصمیم هالیت در مورد اوست، منتظر حرف هالیت است. هالیت میگوید که کریم مدیر لایقی است و می‌تواند به فعالیت خود ادامه دهد. شاهیکا احساس تنهایی کرده و از اتفاقات جدید شرکت کلافه می شود. آسمان با هالیت قرار گذاشته و با او بیرون می رود. او به هالیت میگوید که از پیشنهاد ازدواج او به ییلدیز با خبر است و از این قضیه حمایت میکند. او از هالیت میخواهد که بر پیشنهاد خود مصر باشد و ییلدیز را قانع کند. در شرکت، هالیت از کمال میخواهد که مرت را برای کمک به ییلدیز برای ارائه اش پیش او بفرستد، اما کمال خودش به خانه ییلدیز می رود. ییلدیز با دیدن او متعجب می شود. جانر و امیر نیز که همکاران ییلدیز هستند در خانه حضور دارند.‌ انها از رفتارهای کریم و ییلدیز، متوجه رابطه ای بین آنها می شوند. زهرا در خانه متوجه می شود که موهایش سفید شده و باید برای مهمانی شب آنها را رنگ کند. او که نمی‌خواهد برای آرایشگاه هزینه کند، از آیسل میخواهد که موهای او را رنگ کند. ییلدیز و آسمان زودتر به خانه هالیت آمده تا برای شب آماده شوند. ییلدیز از دیدن زهرا با رنگ موی خانگی متعجب می شود و این رفتار او را درک نمیکند.

یک زن جوان و خوشتیپ در خانه هالیت حضور دارد و خودش را معمار خانه معرفی میکند که برای رسیدگی به کارهای خانه آمده است. آسمان با دیدن او به ییلدیز هشدار میدهد که اطراف هالیت خانمهای زیادی هستند که هالیت با دیدن آنها ممکن است به سمتشان برود و ییلدیز را فراموش کند. ییلدیز با حرص میگوید که به خاطر چنین اخلاقی از هالیت از او طلاق گرفته و اگر قرار باشد هالیت چنین کاری را تکرار کند، همان بهتر که در زندگی او نباشد. کایا و اندر داخل ماشین هستند و به سمت خانه هالیت می روند. آنها در مورد شاهیکا صحبت میکنند و کایا بین حرفهایش به اندر میگوید که اگر او نیز مانند شاهیکا به فکر سهام شرکت و منافع خود می بود، هرگز با او نمی‌ماند. اندر با این حرف کایا، یاد سهام گرفتش از شاهیکا بابت حق السکوت برای نقشه مرگش می افتد. هالیت به خانه می آید و وقتی ییلدیز را در لباس مجلسی می بیند، با ذوق به او خیره می شود. او ییلدیز را به اتاق کار خودش می برد و یک گردنبند جواهر گران قیمتی را به او هدیه میدهد. ییلدیز به اصرار هالیت گردنبد را قبول میکند. هالیت دوباره پیشنهادش به ییلدیز را تکرار میکند و از او میخواهد که خوب فکرهایش را بکند. ییلدیز هول شده و به بهانه ی شروع مهمانی از اتاق بیرون می آید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا