خلاصه داستان قسمت ۲۶۱ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۶۱ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسریت حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۶۱ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۶۱ سریال ترکی سیب ممنوعه

شاهیکا به کایا میگوید که هالیت او را گول زده و به او ابراز علاقه کرده و به اصرار خواسته تا با او ازدواج کند. کایا با شاهیکا بخاطر کارهایش دعوا میکند و از او میخواهد همراهش به خانه برگردد. در خانه، زهرا با اندر دعوا میکند و طرف ییلدیز را میگیرد. اندر یادآوری میکند که ییلدیز نیز با او چنین کاری کرده بود و هالیت به او اجازه دیدن اریم را نمی‌داد. کایا پیش ییلدیز می رود تا وکیل او بشود تا او بتواند حضانت هالیت جان را بگیرد. کریم پیش شاهیکا می رود و بعد از بحث با او بخاطر خبر داشتن از نقشه هالیت برای ییلدیز ، از او میخواهد که از طریق خودش او را به شرکت برگرداند. در خانه هالیت، اریم از آمدن اندر به خانه و ازدواج او و هالیت خوشحال است. آنها همگی بعد از مدتها دوباره به عنوان خانواده سر میز شام دور هم جمع می شوند. امیر پیش جانر می رود و جانر تظاهر میکند که چیزی از نقشه اندر نمی‌دانسته است.

کمی بعد ییعیت سرزده به خانه می آید. او میگوید که از لیلا جدا شده است. جانر و امیر ناراحت شده و ابراز تأسف میکنند. وقتی که ییعیت سراغ اندر را میگیرد، آنها هول می شوند و به دروغ می‌گویند که اندر بیرون رفته و دیروقت برمیگردد‌ و ییعیت را برای خواب به اتاق می‌فرستند. جانر با اندر تماس میگیرد و خبر برگشتن ییعیت را میدهد.اندر از او میخواهد که چیزی به ییعیت نگوید تا خودش با او صحبت کند. صبح روز بعد،ییلدیز برای خرید بیرون می رود. متین و هالیت دم خانه دوست آسمان می روند ‌و هالیت جان را میگیرند. ییلدیز وقتی به خانه آمده و متوجه ماجرا می شود، به شدت ناراحت می شود و گریه میکند. وقتی ییعیت بیدار می شود، شاهیکا به عمد ماجرا را برای او تعریف میکند تا او را از اندر عصبانی کند. ییعیت شوکه شده و با عصبانیت به خانه پیش اندر می رود و با او دعوا میکند. اندر سعی دارد او را آرام کند اما فایده ندارد و ییعیت بخاطر خودخواهی اندر، میگوید که دیگر چنین مادری ندارد.‌او با اریم نیز که از اندر دفاع می‌کند دعوا میکند و از آنجا می رود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا