خلاصه داستان قسمت ۳۱۳ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱۳ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه
زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…
قسمت ۳۱۳ سریال ترکی سیب ممنوعه
شب بعد از شام، شاهیکا و امیر و جانر با هم به کلوب می روند و مشغول خوشگذرانی هستند. اندر بهانه آورده و همراهشان نمی رود. سدایی از طریق جانر متوجه بیرون رفتن آنها می شود و موضوع را به حسنعلی میگوید . او به حسنعلی میگوید که شاهیکا هنوز از حسنعلی جدا نشده و با کارهایش باعث آبروریزی حسنعلی می شود. حسنعلی نیز موافق است. در خانه چاتای، همه نشسته اند. فریده در مورد هالیت جان صحبت کرده و میگوید که او هنوز صحبت نمیکند و چاتای وقتی که همسن هالیت جان بود، شعر میخواند. آسمان نیز شروع به بحث با فریده کرده و برای اینکه کم نیاورد، میگوید که ییلدیز نیز در یک سالگی سرود ملی را حفظ بود. ییلدیز از اینکه فریده از پسرش ایراد میگیرد ناراحت است. چاتای به فریده اشاره میکند که چیزی در مورد هالیت جان نگوید.
فریده اصرار دارد که برای هالیت جان پرستار بگیرند تا به کارها و مسایل تربیتی او رسیدگی کند. او میخواهد که برای هالیت جان پرستار خارجی بگیرند که به زبان انگلیسی صحبت کند تا بچه مسلط بشود. ییلدیز ابتدا مخالف است، اما به ناچار قبول میکند.
روز بعد، شاهیکا در شرکت طوری برخورد میکند که بفهماند در حال تفریح است و پسر بازی میکند. سدایی موضوع را به حسنعلی میگوید. او به حسنعلی پیشنهاد میدهد که برای اذیت کردن شاهیکا، او را طلاق ندهد تا نتواند به تفریحاتش برسد. حسنعلی ماجرای رفتارهای شاهیکا را به اندر میگوید. اندر به او میگوید که فریب شاهیکا را نخورد و او به عمد میخواهد حسنعلی را تحریک کند تا حسادت کرده و از طلاق منصرف شود.
پرستار جدید به خانه چاتای می آید. او انگلیسی صحبت میکند و میگوید که ترکی بلد نیست. ییلدیز با زبان کمی که بلد است با او انگلیسی صحبت میکند و خودش و آسمان را به او معرفی میکند. پرستار مشغول بچه می شود.
شب در خانه، اندر به شاهیکا میگوید که متوجه نقشه او شده و میداند که او قصد دارد حسنعلی را از طلاق منصرف کند. شاهیکا میگوید که چنین قصدی ندارد و فقط سبک زندگی اش را تغییر داده است. اما اندر او را به خوبی می شناسد.
چاتای با ییلدیز تماس میگیرد و میگوید که برای قرار کاری شب به خانه نمی آید. ییلدیز نگران شده و تصور میکند که چاتای باز هم مانند ماجرای جانسو، با دختری بیرون رفته و کاری میکند. او به چاتای مشکوک می شود و تصمیم میگیرد با جانر و امیر به محل قرار چاتای در رستوران برود. چاتای به همراه یک زن در رستوران نشسته و مشغول صحبت هستند.
ییلدیز با دیدن آن زن عصبانی شده و جلو می رود و از اینکه چاتای به دروغ گفته بود که با یک مرد قرار دارد، با او دعوا میکند. چاتای ناراحت و شرمنده آن زن می شود و توضیح میدهد که آن زن فروشنده و طراح جواهر است و چاتای قصد داشت برای ییلدیز سرویس جواهر سفارش دهد و برای همین قرار پنهانی گذاشته بود تا با هم مدل انتخاب کنند. ییلدیز وقتی ماجرا را می فهمد، شرمنده می شود و معذرت خواهی میکند.
روز بعد در شرکت، حسنعلی شاهیکا را صدا می زند و با او خوب رفتار میکند. شاهیکا از اینکه نقشه اش گرفته است خوشحال است و تصور میکند که حسنعلی از طلاق منصرف شده است. حسنعلی به او میگوید که قصد ازدواج دوباره، این بار با اندر دارد. شاهیکا با شنیدن این حرف شوکه می شود.