خلاصه داستان قسمت ۸۹ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸۹ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…
خلاصه داستان قسمت ۸۹ سریال ترکی تازه عروس
گوکان و خان به ماساژ رفتن که حسابی خوششون میاد و شروع میکنن به تعریف کردن که وسط ماساژ دادن احساس میکنن طرز ماساژ دادن تغییر کرده و وقتی برمیگردن میبینن نازگل و آفت دارن ماساژشون میده و با عصبانیت میگه که دارین حسابی کیف میکنین آره؟ و شروع میکنن با تمام زورشون کتک و مشت زدن. دیلان و شیرین باهمدیگه به استخر رفتن و اونجا در حال استراحت کردنن که باران میپره تو استخر و شنا میکنه. وقتی پیششون میرسه میگه که خوش میگذره؟ اینجارو بستم که راحت باشیم. کامیل به قلندر میگه حالا با این اندر که بیهوش افتاده چیکار کنیم؟ اگه پلیس ها بیان چی؟ قلندر میگه اصلا دوربین ها چی؟ مارو ضبط کردن حتما! سپس با عجله به طرف حراست میرن تا فیلم های دوربین هارو پاک کنن سپس به بلا میگن تا پیش اندر بمونه و اگه به هوش اومد با ضربه ای بیهوشش کنه بلا استرس میگیره و خدا خدا میکنه که هازار زود به اونجا بیاد. قلندر و کامیل به اتاق حراست میرن اونجا به بهونه اینکه سگشونو گم کردن فیلم های دوربین را نگاه میکنن. مامور حراست با دیدن فیلم آنها را میبینه که تو راهرو اندر را بیهوش کردن و به داخل اتاق بردن قلندر با مشتی تو صورتش بیهوشش میکنه و میگه چیزی که نباید میدیدی را دیدی. اندر به هوش میاد و بلا نمیدونه باید چیکار کنه و چجوری نگهش داره و در آخر با شیشه ای تو سرش میزنه و بیهوشش میکنه همان موقع از خدمه هتل به اونجا میان برای نظافت که بلا را بالاسر اندر میبینه و با ترس از اونجا میره. بلا دنبالش میره که جلوشو بگیره که هازار را میبینه و ازش میخواد تا جلوی اون مرد را بگیره هازار هم با شیشه میزنه تو سرش و بیهوشش میکنه بلا تعجب میکنه و میگه تو چیکار کردی؟ هازار میگه گفتی نگهش دارم دیگه! آنها باهمدیگه اون مرد را هم به اتاق میبرن و با اندر جفتشونو رو تخت میزارن.
همان موقع زنگ در به صدا در میاد و قلندر میگه ماییم درو باز کنین! آنها وقتی درو باز میکنن میبینن یه نفر دیگه را هم بیهوش کردن و به اونجا آوردن بلا میگه این کیه دیگه؟ قلندر میگه مامور حراست نباید چیزیو که دید میدید بلا میگه آفرین شما هم بیهوشش کردین! سپس میارمش داخل که قلندر با دیدن اندر و خدمه هتل روی تخت میگه اینا کین دیگه؟ بلا میگه چیکار کنم گفتین بیهوشش کنم دیگه! قلندر به کامیل میگه بلا هم اومد تو تیم بوزوکا و میخندن. همگی اونجا جمع میشن تا ببینن با اونا چیکار کنن. آنها میپرسن اینا کین؟ خان میگه اون که اندر میشناسیمش ولی این دوتا کین؟ آنها میگن مامور حراست و خدمه هتل! سپس از همدیگه میپرسن باید چیکار کنیم الان؟ بلا میگه از استادش باید بپرسیم، با آن به اونجا میاد و میگه چند راهکار هست که بهتون میگم گزینه الف ته دریا، گزینه ب یه ساختمان نیمه کاره که قراره سازه بره روش و وقتی میخواد گزینه آخرشو بگه بلا میگه نه گزینه ج هیچ کدام! باران میگه پس گزینه د زندان. همگی دوباره همفکری میکنن که باران میگه باید یه جوری از اینجا ببریمشون بیرون سپس هازار و بلا با خان و نازگل و آفت و گوکان لباس های خدمه پوشیدن و هر زوج یکی از اون مردهارو تو محفظه آشغال ها انداختن تا به این بهونه از هتل خارج کنن. آنها بالاخره موفق میشن تا سوار ماشین کنن و از اونجا ببرنشون. عایشه و معتبر و آسیه بالاخره از خواب با سر دردی عجیب بیدار میشن و اول یادشون نمیاد که کجان سپس کم کم به خاطر میارن که کجا هستن و اصلا چیکار کردن که اون اتاق انقدر بهم ریخته شده!
آنها اون سه نفر را به ساختمانی متروکه بردن و رو صندلی با طناب بستنشون. اندر وقتی به هوش میاد با دیدن قلندر و پسرهاش میگه بازم تو؟ ایندفعه چرا منو گرفتی؟ قلندر میگه آسوده میدونه که اینجایی؟ با اون مسودیه چیکار میکنی؟ اندر میگه نه نمیدونه ولی حالا گیریم که بدونه چی میشه مگه؟ به اون چه ربطی داره؟ قلندر میگه چه ربطی داره؟ با این زنیکه به آسوده خیانت کردی! کامیل عصبی میشه و مشتی تو صورتش میزنه که دوباره بیهوش میشه و قلندر میگه باز الان دوباره چرا زدیش؟ کامیل میگه به خواهرم خیانت کرده! عایشه به معتبر و آسوده پیشنهاد میده که برن غذا بخورن و بعدش برن دیسکو آسیه میگه کلک تو دیسکوشون از کجا بلدی؟ و میخندن عایشه میگه قبلش بریم ازون نوشیدنی هواییا هم بخوریم. آسیه میگه اگه آقا بفهمه حسابی عصبی میشه! عایشه میگه آقا از کجا میخواد بفهمه؟ سپس آنها قبلول میکنن و میرن. قلندر و بقیه به دیسکو هتل میرن و شروع میکنن به رقصیدن و خوش گذروندن. ترکمن یه مردی را میبینه که بهش نگاه میکنه سپس به دیلان میگه اون مرد داره به من نگاه میکنه یا من اشتباه میکنم؟ دیلان میگه نه با خودته آبجی ترکمن ترکمن ذوق میکنه و با خودش میگه نکنه چشماش لوچه من دارم اشتباه میکنم! بعد از چند دقیقه معتبر و آسیه و عایشه هم به اونجا میان و باهمدیگه شروع میکنن به خوشگذرونی و رقصیدن…..