خلاصه داستان کامل سریال پاکستانی همسفر + اسامی بازیگران

جدولیاب، ترجمه: سمیرا فیض آبادی: سریال پاکستانی همسفر یک سریال تلویزیونی پرمخاطب پاکستانی محصول سال ۲۰۱۱ -۲۰۱۲ است. این سریال درام خانوادگی براساس رمانی با همین عنوان اثر فرهات اشتیاق ساخته شده است. سرمد سلطان فوسات کارگردان این سریال پربیننده پاکستانی است و فواد خان، ماهیرا خان، نوین وقار و هینا بیات بازیگران اصلی این سریال هستند. فواد خان و ماهیرا خان از چهره شاخص پاکستان هستند که تجربه فعالیت در بالیوود و سینمای هند را نیز دارند. «همسفر» یک سریال ۲۳ قسمتی اردو زبان است که هر قسمت حدود ۴۰ دقیقه می‌باشد.

خلاصه داستان سریال پاکستانی همسفر

خیراد احساس (ماهیرا خان) دختری از یک خانواده طبق متوسط است که خانواده‌ای کوچک دارد. او همراه مادر بیوه‌اش، میمونا (صبا فیضل) در حیدرآباد در آپارتمانی کوچک زندگی می‌کند. او به تازگی مدرک فوق دیپلمش را در رشته علوم انسانی گرفته است. پدر مرحوم او دبیر ریاضی بود و در ریاضیات بسیار قوی بود. برادر میمونا، بصیرات حسین، یک میلیونر خودساخته‌ای است که در کراچی زندگی می‌کند. همسر بصیرات، فریده یک فعال اجتماعی است که مدیریت یک مرکز ان جی اوی حقوق بشری است. آنها یک پسر به نام آشار (فواد خان) دارند که به تازگی مدرک ام بی ای خود را گرفته است و با پدرش یک شرکت قدرتمند خانوادگی را مدیریت می کند.

بعد از آنکه میمونا سرطان می‌گیرد، بصیرات او و دخترش خیراد را به خانه بزرگ و مجلل خودش در کراچی می‌آورد تا بصیرات در کراچی به درمانش بتواند ادامه بدهد. میمونا وقتی متوجه می‌شود بیماری او هیچ درمانی ندارد از بصیرات می خواهد که کاری کند خیراد ازدواج کند. بصیرات از اینکه نتوانسته برای درمان خواهرش میمونا کاری کند احساس گناه میکند و قول می‌دهد که ترتیب ازدواج خیراد با آشار را بدهد و اینگونه در واقع می‌خواهد جبران کند. همه اینها در حالی است که خیراد، آشار و فریده بی خبر از همه چیز هستند. درواقع فریده خیال دارد پسرش آشار با دختر خواهرش سارا (نوین وقار) ازدواج کند. از همین رو، فریده مخالف ازدواج آشار و خیراد است و بصیرات او را تهدید می‌کند اگر به مخالفت‌هایش ادامه دهد فریده را از خانه بیرون خواهد کرد. آشار که در ابتدا مخالف این ازدواج است بعدا توسط پدر توجیح شده و رضایتش برای ازدواج با خیراد جلب می شود و خیراد را هم مادرش قانع می‌کند که تن به این ازدواج بدهد. در همین حال، سارا که عاشق آشار است بعد از آنکه متوجه می‌شود آشار به او فقط به چشم یک دوست نگاه می‌کند فکر خودکشی به سرش می‌زند اما آشار او را نجات می‌دهد. خیراد و آشار با اینکه تماما موافق نیستند اما در یک جشن مختصر در خانه با هم ازدواج می کنند.

زمانی زیادی نمی‌گذرد که میمونا از دنیا می‌رود و فریده نگاهش به خیراد تغییر می‌کند و او را مانند دختر خودش می‌داند.
بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره دشواری و پیچیدگی‌های متعدد، خیراد و آشار درنهایت عمیقا عاشق یکدیگر می شوند. مدتی بعد بصیرات هم خیلی ناگهانی می‌میرد. آشار همیشه خیراد را تشویق می کند رویاهایش را دنبال کند و همین مسئله خیراد را ترغیب می کند تا در رشته کارشناسی ارشد در ریاضیات کاربردی ثبت نام کند. مدتی بعد از شروع تحصیل در این رشته، خیراد متوجه می شود یکی از همکلاسی‌هایش پسرعموی سارا است. آشار به طور پنهانی به دوستی خیراد با خیزر و درگیر شدن خیراد با درس و تحصیل و موفقیت او در این مسیر حسادت می‌کند. همچنین آشار و مادرش متوجه می‌شوند که خیراد باردار است اما تصمیم دارد این خبر را برای آشار یک سورپریز نگه دارد اما خیراد هیچ گاه فرصت نمی کند این خبر را به آشار بدهد چراکه توسط خیزر، فریده و زرینا، مادر سارا محاصره شده است. چیزی نمی گذرد که خیراد متوجه می‌شود علاقه و توجه فریده، خیزر و زرینا به او یک نمایش است تا یک توطئه پیچیده را پشت این محبت‌ها پنهان کنند چون هم فریده و هم زرینا هنوز می‌خواهند آشار با سارا ازدواج کند و فریده با وعده فارغ التحصیلی در آمریکا خیزر را وارد این بازی کرده است.

حالا که بصیرات مرده است و فریده هیچ گاه نتوانسته او را به خاطر تهدیداتش ببخشد، اکنون می‌تواند آشار را قانع کند خیراد با خیزر رابطه دارد درحالیکه خیراد کاملا بی گناه است. آشار که قادر به پذیرش این واقعیت نیست و دوست ندارد این داستان‌ها را درمورد خیراد بشنود غیبش می‌زند. فریده هم از غیبت آشار استفاده کرده و با توطئه چینی، خیراد را نیمه شب از خانه بیرون می‌کند و این را یک انتقام از بصیرات می‌داند. خیراد در این بین به سرعت یک یادداشت برای آشار می نویسد و در آن بی گناهی‌اش را ابراز می‌کند و این یادداشت را به یکی از خدمه خانه می‌دهد تا به دست آشار برساند. سپس یک سامری، خیراد را به حیدرآباد می‌برد و در آنجا خیراد با همسایه قدیمی‌اش، بتول بانو یک خانه پیدا می کند. فریده به آشار می‌گوید که خیراد با خیزر فرار کرده است و به همین خاطر آشار به هیچ از تلفن‌های خیراد جواب نمی‌دهد. خیراد هم متوجه میشود که هیچ وقت نمی‌تواند آشار را نسبت به بی گناهی‌اش قانع کند و از همین رو تسلیم می شود و متوجه می‌شود که ازدواج آنها به بن بست رسیده است. خیراد به تنهایی بچه‌اش را به دنیا می‌آورد و نام او را هاریم می گذارد و تصمیم می‌گیرد تنهایی دخترش را بزرگ کند و به عنوان دبیر ریاضی مشغول به کار می‌شود.

چند سال بعد، به خاطر اینکه پاریم باید عمل قلب باز انجام دهد، خیراد مجبور می‌شود با آشار رو در رو شود. خیراد که در گذشته دختری معصوم و جوان بود و از دنیا ترس داشت حالا یک زن شجاع و محکم شده و قدرت ایستادن در برابر آشار را دارد. خیراد همچنین یاد گرفته است که چطور از خودش با دلیل و مدرک دفاع کند و آشار که تا این لحظه نمی‌دانسته یک دختر دارد با دلیل و مدرک می‌پذیرد که هاریم دختر اوست. آشار، خیراد و هاریم را طی دوره درمان به خانه‌اش می‌برد. خیراد نیز مجبور است که با سارا و فریده روبرو شود اما قدرت، اعتماد به نفس و استقلال وی، مانع بدرفتاری‌های آنها می‌شود.
سارا یک بار دیگر به آشار می‌گوید که عاشق اوست اما آشار به او می‌گوید که نمی‌تواند کسی را دوست داشته باشد و از سارا می خواهد که از این ابراز علاقه‌ها دست بردارد. همچنین خیزر از امریکا برگشته و شروع به تهدید کرده فریده می‌کند و از حق السکوت می‌خواهد و او را تهدید می‌کند و می‌گوید اگر سارا با او ازدواج کند بی گناهی خیراد را به آشار می‌گوید. فریده که تحت فشار قرار گرفته است از سارا می‌خواهد که با خیزر ازدواج کند اما سارا و مادرش زرینا مخالف هستند. سارا که بسیار پریشان شده دوباره دست به خودکشی می‌زند و این بار موفق می شود.

بعد از آنکه عمل جراحی پاریم با موفقیت طی می‌شود، خیراد به طور پنهانی به حیدرآباد برمی‌گردد. خیراد، پاریم را نزد پدرش می‌گذارد و در یک نامه برای آشار نوشته که حضانت دخترش کاملا با اوست چون خودش به لحاظ مالی توان نگهداری از دخترشان پاریم را ندارد. طی این مدت زمانی که آشار، کنار خیراد بوده دوباره، دلش نسبت به او نرم شده و احساساتش شکفته شد. آشار درحالیکه آلبوم‌های قدیمی را نگاه میکند نامه خیراد از ۴ سال پیش را پیدا می‌کند و بالاخره برای اولین بار این نامه را می‌خواند. بعد از پی بردن به حقیقت، آشار متوجه می شود که ۴ سال قبل چه اشتباه بزرگی کرده است. بعدا آشار یک تماس تلفنی میان فریده و خیزر را می‌شنود و این تماس تائید می‌کند تمام چیزهایی که دیده بود ساختگی بوده و فریده عمدا خیراد را از خانه بیرون کرده بود تا این بچه را هم رد کند. آشار که از واقعیت همدستی ناخواسته خود با توطئه علیه خیراد وحشت زده بود ، به حیدرآباد می‌رود تا از خیراد طلب بخشش کند. آشار موفق می‌شود خیراد را قانع کند به خانه برگردد و در آنجا با فریده روبرو می شوند.

در غیبت آشار، فریده این نامه را پیدا کرده و با دیدن دوباره خیراد و آشار کنار یکدیگر دوباره دروغ‌هایش را شروع می کند اما این بار آشار برای اولین بار در زندگی‌اش، طرف خیراد می‌ایستد و حرف های فریده را رد می‌کند و از بی گناهی خیراد دفاع می کند و می‌گوید که او و دخترش پاریم به این خانه تعلق دارند اما فریده هنوز درتلاش است پاریم را رد کند. فریده از تصمیم آشار برای حمایت از خیراد خیلی ترسیده و بسیار مضطرب می‌شود و همه روابطش با واقعیت را از دست می‌دهد. آشار همه مسئولیت‌ها را به عهده می گیرد و از خیراد می‌خواهد که در خانه بماند. خیراد که بسیار گیج و مبهوت است می گوید او آدم متفاوتی شده و مطمئن نیست که می‌تواند دوباره مثل گذشته عاشق آشار باشد یا نه. خیراد همچنین در تعجب است که آشار چطور توانسته آن نمایش‌ها و حرف های ساختگی علیه او را باور کند و اگر واقعا او را دوست داشته چطور توانسته ترکش کند. آشار که به شدت شرمنده است قبول می‌کند که اشتباه کرده است و هیچ راهی ندارد جز اینکه منتظر بخشش خیراد بماند. با این همه آشار امیدوار است که خیراد در کنار او بماند تا هاریم را با هم بزرگ کنند. خیراد در ابتدا با اکران پذیرفته در خانه آشار بماند اما بعد از چند ماه یک خانواده واقعی دیده می‌شوند.

معرفی نقش بازیگران سریال پاکستانی همسفر

معرفی بازیگران سریال سریال پاکستانی همسفر

فواد خان در نقش آشار حسین
ماهیرا خان در نقش خیراد
صبا فیصل در نقش میمونا احسان
نوین وقار در نقش سارا اجمل
اتیقا اودهو در نقش فریده حسین
بهروز سبزواری در نقش بصیرات حسین
هینا خاواجا بیات در نقش زرینا اجمل
سارا کاشیف در نقش پاریم

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا