قالب شعری غزل چیست؟ + نمونه ای از شعر غزل
قالب شعری غزل ، قالبی است از شعر سنتی در ادب فارسی که موضوع اصلی آن بیان عواطف و احساسات است. شعر غزل بیانگر عواطف و احساسات است و در بیشتر اشعار به ذکر زیبایی و کمال معشوق و شکوه روزگار میپردازد.
اما لازم به ذکر است گه با گذشت زمان و بروز مفاهیم بلند اخلاقی و معانی زیبای عرفان و حکمت در شعر فارسی، قالب شعری غزل از صورت عاشقانه درآمده و بیشتر با عرفان و اخلاق عجین شده است. در این مقاله به معرفی این قالب شعری خواهیم پرداخت.
قالب شعری غزل
غزل در لغت به معنای حدیث عاشقی است. این قالب شعری در قرن ششم، زمانی که قصیده در حال زوال بود پا گرفت و در قرن هفتم به اوج رسید و قصیده را کنار زد. در قالب شعری غزل معشوق مهم است و در پایان شعر، شاعر اسم خود را میآورد و با معشوق سخن میگوید و به راز و نیاز میپردازد. در اینجا معشوق میتواند زمینی، عرفانی یا آسمانی باشد که البته منظور از معشوق زمینی، معشوقی با ویژگیهای بارز است.
انواع قالب شعری غزل
۱- غزل عاشقانه
این نوع غزل عاشقانه را انوری جان تازی بخشید و سعدی آن را به کمال رساند.
۲- غزل عارفانه
غزل عارفانه را سنایی غزنوی شکل داد و عطار نیشابوری، مولوی بلخی و فخرالدین عراقی آن را به تکامل رساندند. اوج غزل عارفانه را میتوان در اشعار مولانا دید.
۳- غزل تلفیقی؛ تلفیق عشق و عرفان
معانی و مضامین عاشقانه و عارفانه در قرنهای هفت و هشت ظاهر شد. این نوع غزل را میتوان در اشعار خواجوی کرمانی، اوحدی مراغهای، عماد فقیه کرمانی، سلمان ساوجی و حافظ دید. کاملترین نوع غزل تلفیقی را میتوان در اشعار حافظ دید.
۴- غزل قلندری؛ کنایهای به صوفیان ظاهر پرست
در غزل قلندری، شاعر به وصف رندی، لاابالیگری، بادهپرستی، کنایه و طعنه به زاهدان و صوفیان ظاهرپرست میپردازد. اشعار خاقانی، عطار، عراقی، سعدی و همچنین اشعار سنایی غزنوی و حافظ نیز حاوی این نوع غزلها هستند.
۵- غزل مضمون؛ سبکی هندی همراه با مضمونهای تازه
غزل مضمون به سبک هندی مشهور است و تمام تلاش شاعر در پیدا کردن مضمونهای نازک و تازه است.در اشعار صائب تبریزی، طالب آملی و کلیم کاشانی از این نوع غزل استفاده شده است. بعضی از شاعران ایرانی و هندی، مانند جلال اصفهانی و بیدل دهلوی، این نوع غزل را به خاطر زیادهروی در تخیلات عجیب، به سوی ذهنیتهای غیرقابل فهم سوق دادند.
۶- غزل سیاسی – وطنی
محتوای این نوع غزل در رابطه با مسائل حاد اجتماعی است. اشعار ابوالقاسم لاهوتی، اشعار هوشنگ ابتهاج، عارف قزوینی، فرخی یزدی و غلامرضا قدسی از این نوع غزل بهره برده است.
۷- غزل نو؛ تصویر نو و جدید با زبان امروزی
غزل نو یا غزل تصویری تحت تأثیر شعر نو بوجود آمد. از مشخصههای غزل نو میتوان دارا بودن زبان تازه و امروزی، غلبه تصاویر نو و جدید، وزنهای عروضی تازه و وحدت محتوا را نام برد. نمونههای برجسته و مشهور این نوع غزل را میتوان در آثار هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، اشعار سیمین بهبهانی، اشعار حسین منزوی و محمدعلی بهمنی پیدا کرد.
۸- غزل پست مدرن؛ نقد مدرنیسم با تفکرات فلسفی
این نوع غزل با نامهای متفاوتی از جمله غزل پیشرو نیز معروف است. این غزل دارای بازیهای زبانی زیاد و همچنین اندیشه و تفکرات فلسفی در نقد مدرنیسم است. در بعضی از این اشعار گاهی خروج از قالب در تعامل فرم و محتوا را هم میتوان دید. از شاعران این نوع غزل میتوان مهدی موسوی، علیرضا نسیمی، الهام میزبان و فاطمه اختصاری را نام برد.
شکل و ساختار قالب شعری غزل
قالب شعر غزل بهطور میانگین بین ۵ تا ۱۴ بیت است. در این قالب شعری، مصراع نخست با مصراعهای زوج هم قافیه است. نکته قابل توجه در شعر غزل آن است که بیتهای غزل از لحاظ مضمون دارای استقلال هستند و معمولا شاعر در پایان شعر غزل نام یا تخلص (تخلص غزل) را میآورد. شکل ساختار غزل بهصورت زیر است.
…….. الف …….. الف
…….. …….. الف
…….. …….. الف
…….. …….. الف
مثال از قالب شعری غزل
زاهد خلوتنشین، دوش به میخانه شد
از سر پیمان گذشت، با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی، جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب، آمده بودش به خواب
باز به پیرانهسر، عاشق و دیوانه شد
مغبچهای میگذشت، راهزن دین و دل
در پی آن آشنا، ازهمه بیگانه شد
گریۀ شام و سحر، شکر که ضایع نگشت
قطرۀ باران ما، گوهر یکدانه شد
منزل حافظ کنون، بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت، جان بر جانانه شد
*****
غزل عاشقانه “من غلام قمرم” از مولانا
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت: آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مهست این دل اشارت میکرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است
گفت: این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت: میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت: این هست، ولی جان پدر هیچ مگو