ماتریکس چیست؟ بدنبال کپسول قرمز

ماتریکس چیست؟ ایده فیلم ماتریکس از کجا آمده است ؟ در این مطلب از جدول یاب به بررسی این نکته می پردازیم. با ما همراه باشید.

شما کدامبک را انتخاب میکنید؟

ماتریکس چیست؟

اگر خوابی‌ ببینی‌ که‌ هرگز از آن‌ بیدار نشوی‌، چگونه‌ ممکن‌ است‌ که‌ بفهمی‌ خوابی‌ یا بیدار؟

وقتی برای اولین بار فیلم ماتریکس را دیدم، به طرز شگفت آوری در بهت و حیرت فرو رفتم. با چشمهای از حدقه در آمده، به صفحه نمایش خیره شده بودم. حجم اطلاعات بالا بود و اینطور بنظر می آمد که هر دیالوگ و صحنه ای دارای بار عظیمی از رمز و راز و حجم پرمعنایی دارد .

انگار صحنه ها انبوهی از سوالات بی پاسخی بود که بارها و بارها در ذهن خودم مرور کرده بودم. بطرز غریبی مفتون این فیلم شدم .

بعد از آن بارها و بارها این فیلم را نگاه کردم و با هر بار دیدن فیلم، انگار دریچه ی دیگری از بی نهایت سوالهای بی جواب در ذهنم گشوده می شد.

سپس مشتاقانه به جست و جو در مورد این فیلم پرداختم و اینکه منشاء و ایده ساخت این فیلم از کجا بوده و در اصل ایده ماتریکس با توجه به چه اطلاعاتی شکل گرفته و نهایتا” به تصویر درآمده است.

از آنجایی که این فیلم شاید بنظر تخیلی و خارج از درک، اما بطرز مرموزانه ای واقعیت بنظر می آمد، مصرانه در پی پاسخ های علمی، نظرات و تئوریهای مطرح شده در این مورد پرداختم .

در این بین، یافتن هر جواب، به چندین سوال بی جواب ختم می شد…

خلاصه ای از آنها را در این پست می نویسم شاید پاسخی هر چند شک برانگیز برای دیگرانی مثل من باشد…

خیلی ها که دارای جایگاه بالایی در تفسیر فیلم وفلسفه و اندیشه دارند، تفسیرهایی متفاوتی در مورد این فیلم دارند، که همه آنها بنوعی جالب و بحث برانگیز است.

ایده ماتریکس و دنیای شبیه‌سازی‌شده‌ای که ما در آن اسیر هستیم آن قدر غیر واقعی به نظر می‌آید که شاید تنها راه مواجهه با آن تفسیر نمادین باشد، ولی واقعیت این است که این دنیای ترسناک و عجیب و غریب چندان هم غیر واقعی نیست.

در واقع هرآنچه که ما از جهان اطرافمان درک می‌کنیم، از رنگ‌ها، چهره‌ها، طعم‌ها، درد، شادی و غم، عشق و نفرت و … خلاصه هر آنچه از جهان می‌بینیم و درک می‌کنیم ( یا بهتر است بگوییم به نظر می آید که می بینیم ) تنها به واسطه عملکردهای الکتروشیمیایی موجودی شگفت‌انگیز به نام مغز است.

بدن ما در واکنش با محیط اطراف نقش حسگرهایی را بازی می‌کند که داده‌هایی را به مغز می‌فرستد و مغز آن‌ها را تفسیر و معنی می‌کند. اگر به هر دلیلی تغییری در فرآیند عملکرد مغز ما رخ دهد تمام درک ما از محیط نیز تغییر می‌کند، احساسات متفاوتی را تجربه می‌کنیم و چیزهای متفاوتی را می‌بینیم که دیگران نمی‌بینند.

(کسانی که داروهای توهم‌زا مصرف می‌کنند، عملا مغز خود را در چنین شرایطی قرار می‌دهند) .

بدین ترتیب اگر بتوان عملکرد و روش کار مغز را به طور دقیق شناخت این امکان وجود دارد که بتوان با دست‌کاری در بخش‌هایی از آن درک محیط اطراف را تغییر داد.

تصور کنید افرادی که دچار کوررنگی هستند، عملا هیچ مشکلی در قدرت بینایی و چشم ندارند اما این نحوه عملکرد مغزشان است که بعضی از رنگها را نمی بینند و یا هیچ رنگی را نمی بینند و فقط طیف رنگهای سفید تا سیاه و رنگهایی در همین زمینه را می بینند.

آیا این اقلیت واقعیت را می بینند یا اکثریتی که رنگها را می بینند؟

کدامیک واقعیست؟

تمامی‌ حواس‌ پنجگانه ما، چیزی‌ به‌ جز سیگنال‌های‌ ارسالی‌ از مغز نیستند.

مکس تگمارک، فیزیکدان در MIT، می گوید که فقط با استفاده از اعداد و ارقامِ ریاضی می توان این جهان را مشابه با یک شبیه سازیِ کامپیوتری توصیف کرد. وی در کتابِ جدیدش «جهانِ ریاضیاتی مان» بیان می کند که جهان به وسیله ی اعداد و ریاضی توصیف می شود و درست مثل یک بازی ویدئویی در کامپیوتر می باشد.

فرض کنید یک شخصیت در بازی ماین کرافت (Minecraft) هستید و یا شخصیتی پیشرفته تر درون یک بازیِ کامپیوتری هستید؛ یعنی در بازی که گرافیک آن واقعأ خوب است، به طوری که احساس نمی کنید واقعا در یک بازی هستید.

احساس می کنید که می توانید به اشیاء واقعا ضربه بزنید و می توانید عاشق شوید و از چیزهای اطراف خود لذت ببرید .

وقتی در این بازی ویدیویی شروع به مطالعه ی دنیای فیزیکی می کنید، در نهایت کشف می کنید که همه چیز از پیکسل تشکیل شده است و تمام چیزهایی که به نظرتان «شیء» بودند، در واقع فقط به وسیله ی دسته ای از اعداد توصیف می شوند.

بدون شک فردی که از خارج از این بازی ویدیویی در حال نظاره است مشاهده می کند که در واقع تمام این چیزها وجود خارجی ندارند.

ما در این جهان دقیقأ در این وضعیت قرار داریم. به اطراف نگاه می کنیم و اصلأ ریاضیاتی به نظر نمی رسد، اما تمام چیزهایی که مشاهده می کنیم از اجزای ابتدایی مانند : کوارک و الکترون ساخته شده اند. الکترون چه خواصی دارد؟ آیا الکترون بو یا رنگ یا بافت دارد؟

تگمارک بیان می کند که حتی فضایی که این اجزای ابتدایی در آن زندگی می کنندو در پیرامون آن حرکت می کنند در نهایت به وسیله ی اعداد و مفاهیم ریاضیاتی توصیف می شوند.

همانطور که نظریه ی نسبیتِ اینشتین بیان می کند، فضا منحنی است و این انحراف به طور ریاضیاتی توصیف می شود. نمی دانیم که آیا جهان محدود است یا بی نهایت و همینطور شکل دقیقِ آن را نمی دانیم، اما از ریاضیِ آن که تمام اشکالِ ممکن را توصیف می کند اطلاع داریم.

از این رو، فضا به اندازه ی اجزایی که درونِ آن «اشیا» را شکل می دهند ریاضیاتی است.

از کجا معلوم‌ که‌ دنیاهای‌ حقیقی‌ و معنایی ‌ماتریکس‌ اصالت‌ داشته‌ باشند و آن‌ها نیز خودشان‌ برنامه‌ای‌ باشند در دل ‌برنامه‌های‌ بزرگتر و اصولاً برای‌ چنین‌ فرو رفتنی‌ پایانی‌ نیست‌ و تا بی‌نهایت‌ جهان‌ در دل‌ جهانی‌ دیگر می‌توان‌ فرض‌ کرد (فرضیه جهان های موازی)

ماتریکس روشن‌ترین تجسم از مفهومی است که امروزه آن‌را “نظریه شبیه‌سازی”می نامند.

نظریه‌ای که جایگاه مهمی در فیزیک کوانتوم و هوش مصنوعی دارد.

در سال ۲۰۰۳ نیک بوستروم، فیلسوف دانشگاه آکسفورد، به این نتیجه رسید که برطبق این نظریه‌:

« ما هوش‌های مصنوعی مبتنی بر سیلیکون در یکی از دنیاهای جعلی هستیم » بیشتر قابل درک است تا اینکه قبول کنیم ارگانیزم‌های مبتنی بر کربن در جهان واقعی هستیم.

هیچ راهی وجود ندارد تا تفاوت میان این دو احتمال را بدانیم.

اما این موضوع در سال ۲۰۰۷ وقتی جان دی بارو، استاد علوم ریاضیات دانشگاه کمبریج، اظهار کرد که شبیه‌سازی ناقص از جهان دارای اشکالات قابل تشخیصی خواهد بود، تغییر کرد. بنا به گفته وی، درست مانند کامپیوتر شما، سیستم اجرایی جهان شبیه‌سازی شده نیز برای ادامه کار نیاز به آپدیت خواهد داشت.

در حال حاضر ابرکامپیوترهای امروزی قادر به ساخت مدل جهان نخستین هستند و می‌توانند نحوه رشد و تغییر کهکشان‌های نوپا را شبیه‌سازی کنند. با توجه به رشد سریع تکنولوژی در طی دهه، زیاد از ذهن دور نیست که در آینده شاهد وقوع چنین شبیه‌سازی باشیم که زندگی هوشمند را دربر بگیرد.

بیشتر فیزیکدانان بر این باورند که فضا یکدست است و تا بی‌نهایت وسعت دارد اما مدل سازی جهان آغازین نمی‌تواند به راحتی بستر کاملا یکدستی را بازآفرینی کند تا اتم‌ها، ستارگان و کهکشان‌ها را در خود جای دهد.

اخیرا ستاره‌شناسان متوجه شده اند که پرتوهای کهکشانی، ذرات فراسرعتی که در کهکشان‌های دورافتاده وجود دارند، همیشه با حداکثر انرژی معینی، به مقدار ۱۰۲۰ الکترون ولت، به زمین می‌رسند.

این پرتوهای کهکشانی می‌توانند به ما کمک کنند تا بفهمیم: آیا ما فقط یک خط “کد” در یک ماتریکس مصنوعی هستیم؟ جایی که قوانین فیزیک قابل دور زدن و حتی شکسته شدن است.

اصل  هولوگرافیک
اصل هولوگرافیک

اصل هولوگرافیک

به اعتقاد برخی از فیزیکدان ها ، جهان احتمالا یک هولوگرام است «دوبعدی » است . یعنی جهان فقط دارای طول و عرض است و عمقی وجود ندارد. این فرضیه را اصل هولوگرافیک گویندکه برای اولین بار توسط فیزیکدانی بنام لئونارد ساسکیند در دانشگاه استنفورد مطرح شد.

بر طبق این فرضیه که برگرفته از نظریه ریسمان است ، سطحی دو بعدی مانند یک هولوگرام تمام داده هایی که لازم است تا جهان ما را بطور کامل توصیف کند ، در خود جای داده است و این داده ها طوری نمایش داده می شوند که انگار سه بعد دارند، مانند فیلم های سینما ی سه بعدی .

اما اگر یافتن حقیقت به معنای پذیرش این احتمال است که هرگز به صورت صد درصد نخواهید فهمید که چه چیز واقعی است، از جمله وجود و هستی خودتان،

آیا باز هم مایل به کشف حقیقت هستید؟

آیا باز هم در پی حقیقت خواهید رفت ؟
آیا باز هم در پی حقیقت خواهید رفت ؟

اولین مورد مربوط به‌سال ۲۰۰۳ می‌شود، وقتی‌که نیک باسترام، پروفسور دانشگاه آکسفورد، در مقاله خود این سئوال را مطرح کرد که آیا زندگی در یک دنیای شبیه‌سازی شده امکان‌پذیر است؟

او حرف زیادی درباره بازی‌های کامپیوتری نزد، اما در مقابل یک بحث آماری هوشمندانه را مطرح کرد. او در یکی از سخنرانی‌های خود در ارتباط با تئوری شبیه‌سازی گفت: ” اگر محیطی وجود داشته باشد که نقاط شبیه‌سازی زیادی در آن باشد، ممکن است شبیه‌سازی‌های قبلی زیادی وجود داشته که هر کدام از آن‌ها شامل تعداد زیادی (میلیاردها یا تریلیاردها) شخصیت‌های شبیه‌سازی شده بوده‌اند. از آن‌جایی‌که تعداد افراد شبیه‌سازی‌شده خیلی بیشتر از تعداد افراد واقعی است، احتمال اینکه هر فردی داخل یک محیط شبیه‌سازی‌شده زندگی کند زیاد است.” دانشمندان زیادی از جمله فیزیکدان‌ها این استدلال را تایید می‌کنند.

امروزه، مشاهده می‌کنیم با واقعیت مجازی رسیدن به “غوطه‌وری کامل” امکان‌پذیر است. اگر بازی‌های واقعیت مجازی را امتحان کرده باشید حتما به‌ این نتیجه رسیده‌اید که می‌توان دنیای واقعی را فراموش کرد و «باور» کرد که آن‌چه پیش روی شما قرار دارد خودِ «واقعیت » است.

در واقع، خیلی از فیزیک‌دان‌ها و زیست‌شناسان در حال درک این موضوع هستند که اشیاء فیزیکی مورد مطالعه آن‌ها در جهانی قرار گرفته که در اصل همان جریان اطلاعات است.

فیزیک‌دان مشهور، جان ویلر، در اتوبیوگرافی خود نوشت: «جهان از آن بیت‌ها است». بیت‌ها و نه ماده، زیربنای دنیای امروز هستند. تا به امروز فیزیک از سه مرحله عبور کرده و هر مرحله تحولی از درک و فهم ما از جهان بود. فاز اول آن بود که هر چیزی یک ذره است (ماده، مدل نیوتونی).

فاز دوم اعلام کرد هر چیزی یک میدان است(مدل احتمال کوانتومی).

و در نهایت فاز سوم می‌گوید “هر چیزی اطلاعات است ” با اینکه در این مرحله از فناوری، امکان تکثیر همانند ماتریکس وجود ندارد، اما علم و بازی‌های کامپیوتری به‌قدری پیشرفت کرده‌اند که می‌توانند اعلام کنند به‌خوبی در مسیر رسیدن به “نقطه شبیه‌سازی” قرار دارند.

در حال حاضر، ابررایانه‌هایی که از تکنیک تاثیرگذار«کرومودینامیک کوانتومی شبکه‌ای» استفاده می‌کنند، تنها می‌توانند بخش کوچکی از جهان را شبیه‌سازی کنند.

به گفته مارتین ساویج، فیزیک‌دان دانشگاه واشنگتن، این مقیاس تنها اندکی بزرگ‌تر از هسته اتم‌ها است. فرا‌رایانه‌های(Mega-Computers) آینده خیلی دور احتمالا می‌توانند اندازه این شبه‌جهان را گسترش دهند.

اگر جهان ما یک شبیه‌سازی باشد؛ پس آن هویت‌های هوشمندی که آن را کنترل می‌کنند؛ می‌توانند شبیه‌سازی‌های دیگری را برای خلق جهان‌هایی موازی با ما انجام دهند. در این صورت و بدون هیچ شکی، می‌توان ایده جهان‌های موازی را صرفا یک «پردازش موازی کلان» نامید.

اگر تمام چیزهایی که تا اینجا بدان اشاره شد برای منفجر شدن مغز شما کافی نیست، بوستروم سطوح واقعیت «ردیفی» را تصور می‌کند. وی می‌گوید: «ما می‌توانیم فکر کنیم انسان‌هایی که شبیه‌سازی ما را اجرا می‌کنند، خود موجوداتی شبیه‌سازی شده باشند؛ و خالقان آنها نیز ممکن است موجوداتی شبیه‌سازی شده باشند. جای کافی برای تعداد بی‌شمار از سطوح واقعیت وجود دارد، و این تعداد با گذشت زمان می‌تواند افزایش یابد.

برای اینکه مساله از این هم پیچیده‌تر شود، بوستروم سلسله مراتبی از الهه‌های باستانی را تصور می‌کند. وی می‌گوید: «به نوعی انسان‌هایی که یک شبیه‌سازی را اجرا می‌کنند همچون یک الهه‌اند» با این وجود، تمام نیمه‌الهه‌ها به جز آنهایی که در سطح بنیادی واقعیت قرار دارند، در معرض مجازات توسط الهه‌های قدرتمندتر سطوح پایین‌تر هستند.

اگر جهان‌های موازی همگی بر روی یک پایگاه رایانه‌ای یکسان در حال اجرا باشند، آیا می‌توان با آنها ارتباط

برقرار کرد؟

جهان های موازی در آیینه
جهان های موازی در آیینه

شاید رؤیایی‌ را به‌ خاطرداشته‌ باشید که‌ بعدها در دنیای‌ واقعی‌، عین‌ آن‌ را دیده‌اید. دنیای‌ حقیقی‌ همان‌ دنیای‌ رؤیایی‌ست‌ که‌ وقایع‌ را در دنیای‌ واقعی‌، یعنی‌ دنیای‌ ماتریکس‌، تحقق‌ می‌بخشد.

این‌ حقیقت‌ دردناک‌ وجود دارد که‌ ما جهان‌ را تنها و تنها از راه‌ حواس‌مان‌ ادراک ‌می‌کنیم‌ و اگر حواس‌مان‌ به‌ ما دروغ‌ بگویند…

امانوئل‌ کانت‌ در این‌ مورد می‌گوید: ما نمی‌توانیم‌ بفهمیم‌ که‌ جهان‌ برای‌ خود چگونه‌ است‌. آنچه‌ ما می‌توانیم‌ درک‌ کنیم‌ این ‌است‌ که‌ جهان‌ برای‌ ما چگونه‌ است‌!

و حتی کپسول قرمز یا آبی وجود ندارد برای گذار ار این سردرگمی !!!

شما چه فکر میکنید ؟

شاید کمی بی ربط بنظر بیاد اگریادی کنیم از فروع فرخزاد شاعرمرحوم معاصر که در یکی از اشعارش، شاید اشاره مرموزانه ای به حقیقت هستی دارد که میگوید:

سفرحجمی در خط زمان و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن ، حجمی از تصویری آگاه ،که زمهمانی یک آئینه برمیگردد … و بدینسانست که کسی می میرد و کسی میماند.

هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد مرواریدی صید نخواهندکرد…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا