معنی اتهام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اتهام. [اِ] (ع مص) بتهامه درآمدن یا فروکش شدن در آن. (منتهی الارب). || ناگوار شدن. || ناموافق شمردن هوای شهری: اتهم البلد؛ ناگوارد شمرد آنرا. (منتهی الارب). || رفتن بشتاب و بازایستادن. || بگرمای سخت رفتن.

اتهام. [اِت ْ ت ِ] (ع مص) تهمت نهادن بر کسی. ازنان. افتراء. کسی را بچیزی تهمت کردن. (تاج المصادر). || تهمت پذیرفتن. بدنام شدن.

فرهنگ معین

(مص م.) تهمت زدن، بدنام کردن، افتراء، (مص ل.) بدنام شدن، تهمت پذیرفتن. [خوانش: (اِ تِّ) [ع.]]

فرهنگ عمید

گمان بد دربارۀ کسی بردن، به کسی گناهی نسبت دادن، تهمت زدن، افترا زدن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

چفته

مترادف و متضاد زبان فارسی

افترا، بهتان، تهمت، فریه

فرهنگ فارسی هوشیار

تهمت نهادن بر کسی، افتراء

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر