معنی اراک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اراک. [اَ] (ع اِ) درختی است که بچوب آن مسواک کنند. (منتهی الارب). درخت پیلو که از بیخ آن مسواک سازند. (غیاث اللغات). از بیخها و شاخهای آن مسواک سازند و برگهای آن بشتران چرانند و آنرا بهندی پیلو خوانند. (آنندراج). برگش در زمستان بریزد. درختی است از نوع شورگیاه. چوج. شجرهالسواک. درخت مسواک. (زمخشری) (دستوراللغه ادیب نطنزی). درخت شور. درخت شوره. حمض. و میوه ٔ آنرا خمط و جهاض (آنگاه که سبز باشد) وجهاد و بریر و مرد و کباث (میوه ٔ اراک نیک پخته و رسیده) گویند. درخت مسواک است، شجر او قریب بدرخت انار و برگش عریض و خزان نمیکند و خار دارد و گلش مایل بسرخی و ثمرش بقدر بطم و بعد از رسیدن سیاه میشود و با اندک حلاوت است، در اول گرم و در آخر ثانی خشک و جالی و محلل و مقطع و مفتح سده و جهت دفع رطوبات لزجه و ریاح غلیظه و ضماد مطبوخ او در روغن زیتون جهت تحلیل ورم رحم و بواسیر و سعفه و طبیخ او جهت عسرالبول و تنقیه ٔ مثانه و تخم او جهت تقویت معده و رفع اسهال بغایت نافع و ضماد برگ او محلل و مانع نزلات و ماشرا و نمله و مسواک کردن بچوب او جالی دندان و مقوی لثه و اکثار او مورث جوشش لهاه و سجح و مصلحش کثیرا و قدر شربتش از طبیخ تا نصف رطل و از تخمش تا سه درهم و بدلش صندل است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). از چوبش مسواک سازند، بن دندان سخت کند و بوی دهن خوش دارد. (نزههالقلوب). و ضریر انطاکی در تذکره ٔ خود آرد: اراک و یسمی السواک عربی لم تذکره الیونان لانه من خواص الاقلیم الاول و مایلیه من الثانی یقرب من شجر الرّمان الّا ان ورقه عریض سبط لاینتثر شتاء شوک له زهر الی الحمره یخلف حباً کالبطم أخضر ثم یحمر ثم یسود فیحلو و هو حارّ یابس فی الثانیه أو یبسه فی الثالثه جلاّء محلل مقطع یفتح السدد و یقطع البلغم و الرطوبات اللزجه و الریاح الغلیظه و اذا غلی فی الزیت سکن الاوجاع طلاء و حلل أورام الرحم و البواسیر و السعفه و لایقوم مقام حبه فی تقویه المعده و فتح الشاهیه (؟) شی ٔ و ورقه یحلل و یمنع النوازل و الماشرا و النمله طلاء و دلک الاسنان بعوده یجلو و یقوی و یصلح اللثه و ینقیها من الفضلات و الاکثار منه یورث البثور فی اللهات و یسحج و تصلحه الکثیرا و الشربه من طبیخه الی نصف رطل و من حبه الی ثلاثه و بدله فی الجلاء الدیک بردیک و فی غیر ذلک الصندل - انتهی. || قطعه ای از زمین. (منتهی الارب). || نبات تلخ و شورمزه. (منتهی الارب). درخت شور و تلخ. (مؤید الفضلاء). ج، اُرُک، ارائک.
- اراک ٌ آرِک ٌ، اراک بسیار و درهم پیچیده. (منتهی الارب).

اراک. [اَ] (اِخ) سلطان آباد عراق. از شمال محدود است بفراهان و از مشرق بخاک قم و ازجنوب بمحلات و کزّاز و از مغرب بکوه شازند، آب و هوای آن معتدل و زمستانهای آن بسیار سرد میشود، زراعت آن بیشتر دیم و آب آن از چشمه و قنوات و رودخانه ٔ مهمی ندارد، در اطراف شهر سلطان آباد چون اراضی شن و سنگلاخ است زراعت کمتر و بعضی سالها از بلوکات اطراف غله تهیه میشود، در باغهای آن سیب و گردو و آلو فراوان است، مرکز آن سلطان آباد است که مرکز حکومت عراق و بواسطه ٔ وقوع در مرکز بلوکات حاصلخیز اهمیت یافته، بنای آن جدید و در سال 1189 هَ. ش. بتوسط یوسف خان معروف بگرجی در زاویه ٔ جنوب غربی دشت فراهان بنا شده و شکل آن منظم و بصورت مربع مستطیل است و جمعیت آن در حدود 35000 تن و بمناسبت جدید بودن آثار تاریخی و ابنیه ٔ قدیمه ندارد. نظر بمجاورت با بروجرد و لرستان که دارای گله های زیاد است و فروش پشم آنها بالطبع بیشتر در اراک است صنعت قالی که جنس پشم آن از بهترین پشم های ایرانست بزودی در شهر اراک توسعه یافته و ترقی بسیار کرد بطوری که مهمترین مرکز بافت و تجارت قالی است و تجارتخانه های مهمی در این شهر به تهیه و خرید و فروش قالی اشتغال دارند، چون اراک در سر راه بروجرد و خرمشهر (محمره) واقع شده اهمیت تجارتی آن بسیار و پس از اتمام راه آهن یکی از مراکز مهم تجارتی ایران است. (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 386 و 387).

اراک. [اَ] (اِخ) نام ایستگاه شماره 19 راه آهن جنوب، واقع در 320 هزارگزی طهران، میان ملک آباد و سمنگان.

اراک. [اَ] (اِخ) موضعی است در مغرب طوس.

اراک. [اَ] (اِخ) وادی الاراک قرب مکه است متصل بغیقه. نصر گوید اراک فرعی است پائین ثافل قرب مکه. (معجم البلدان). موضعی میان مکه و مدینه. (حبط ج 1 ص 134). || اصمعی گوید کوهی است هذیل را. (معجم البلدان). || ذواراک موضعی است در اشعار. (معجم البلدان). موضعی از نمره در عَرَفه. و گویند از مواقف عرفه است. بخشی از آن در جهت شام و بخشی از جهت یمن. (معجم البلدان). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 372 شود.

فرهنگ معین

درختچه ای است از تیره اراکی ها که فقط شامل یک گونه است. برگ هایش متقابل و کمی گوشتالو است، گل هایش سفیدرنگ و کوچک و به شکل خوشه که در انتهای شاخه ها قرار می گیرند، می باشد. میوه اش هسته و زردرنگ است و آن را کباث نامند و در صورتی که نا [خوانش: (اَ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

درختی گرمسیری شبیه درخت انار، با برگ‌های پهن و همیشه‌سبز، چوب سست، گل‌های سفید یا سرخ‌، و میوه‌ای خوشه‌ای به رنگ سرخ یا بنفش با طعم تلخ، درخت مسواک،

حل جدول

درخت مسواک

مرکز استان مرکزی

فرهنگ فارسی هوشیار

از شمال محدود است به فراهان و از مشرق به خاک قم و از جنوب به محلات و از مغرب به کوه شازند، آب و هوای آن معتدل و زمستانهای آن بسیار سرد میشود، زراعت آن بیشتر دیم و آب آن از چشمه و قنوات است و رودخانه مهمی ندارد روفان دار چوج از درختان (اسم) درختچه ایست از تیره اراکیها که فقط شامل یک گونه است. برگهایش متقابل و کمی گوشتالوست گلهایش سفید رنگ و کوچک و بشکل خوشه - که در انتهای شاخه ها قرار میگیرند - میباشد. میوه اش هسته و زرد رنگ است و آنرا کباث نامند و در صورتیکه نارس باشد سبز رنگ است که خمط یا جهاض نامیده میشود و خواص دارویی دارد. از برگ این گیاه شتران تغذیه میکنند و از ریشه آن که چوبی و ستبر است در قدیم مسواک درخت مسواک سجره السواک چوج.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری