معنی استخراج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
استخراج. [اِ ت ِ] (ع مص) بیرون آوردن. (منتهی الارب). بیرون کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). استفصاص. درآوردن. || طلب بیرون کردن.بیرون کردن خواستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). طلب خروج کردن. || بیرون آوردن علم. (تاج المصادر بیهقی). کشف دقایق:
خردمندان اگر... استنباط و استخراج کنند تا بر این دلیلی روشن یابند ایشان را مقرر گردد که آفریدگار... عالم اسرار است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 92).
مملکت را ز تو هر لحظه صد استنباط است
محمدت را ز تو هر روز صد استخراج است.
مسعودسعد.
و بدقایق حیله گرد استخراج آن برآئی. (کلیله و دمنه).
عقل جزوی عقل استخراج نیست
جز پذیرای فن و محتاج نیست.
مولوی.
|| اخذ وجوه. جمعآوری مالیات: سپاه را اقطاعها بسیار همی داد و عطیت ها. طاهر و همه ٔ سپاه باقطاع و عطا خرسند گشتند مگر عبداﷲبن محمدبن میکال و فورجهبن الحسن ایشان عمل و استخراج همی خواستند. (تاریخ سیستان). ولایت غرش و معاملات آن نواحی در مجموع ابوالحسن منیعی بستند و او را به استخراج آن وجوه نصب کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 344). || در جراحی، بیرون کردن چیزی از بدن آدمی و دیگر حیوان. || استخراج تقویم، بدست آوردن روزها و ماهها و خسوف و کسوف و رؤیت اهله و تعیین اذان و غروب ایام، طبق محاسبات نجومی. || استخراج جذر، جذر هر عدد عدد دیگر است که چون در نفس خود ضرب کنیم حاصل مساوی عدد مفروض شود، مثلاً جذر 36 عدد 6 است. قاعده ٔ کلیه در استخراج جذرعدد صحیح آنست که آن عدد را ابتدا از یمین بسمت یسار به قطعات دورقمی قسمت کنیم پس عدد این قطعات درست برابر عدد ارقام جذر مطلوب است. بعد ابتدا از یسار اخراج کنیم جذر بزرگترین مجذوری را که در قطعه ٔ اول میگنجد و آن رقم جذر را در سمت یمین عدد مفروض بنویسیم بعد از آنکه بخطی قائم آنها را از همدیگر جدا کنیم و آن رقم را مجذور نمائیم و از قطعه ٔ اول سمت یسار تفریق کنیم و در یمین باقی نقل کنیم قطعه ٔ مابعد را و رقم اول سمت یمین آن بنقطه جدا نمائیم و جذر را مضاعف کنیم و در یمین عدد مذکور بفاصله ٔ قلیلی بنویسیم و جزو سمت یسار قطعه را بر این مضاعف جذر قسمت کنیم و رقم خارج قسمت را در یمین رقمی که سابق استخراج کرده بودیم قرار دهیم و تمام ریشه را مجذور کنیم و آنرا تفریق کنیم از دو قطعه ٔ اول سمت یسار و بعد در یمین باقی فرودآوریم قطعه ٔ مابعد را تا عددی حاصل شود قایم مقام عدد سابق و عمل مذکور را در آن جاری کنیم وبه این دستور پیش رویم تا آنکه جمیع قطعات فرودآیند. مثال: میخواهیم جذر عدد 2916 را استخراج کنیم. عددرا می نویسیم و بخطی قائم آنرا جدا میکنیم از ریشه ٔ خود که در سمت یمین نوشته خواهد شد و بعد آن را به قطعات دورقمی قسمت میکنیم و از ابتدا از قطعه ٔ اول درسمت یسار میگوئیم بزرگتر مجذوری که در 29 بگنجد 25 است و جذر آن 5 است. عدد 5 را در جای جذر می نویسیم وآنرا مجذور میکنیم میشود 25 و از 29 تفریق میکنیم باقی میماند 4 و در یمین آن فرودمی آوریم قطعه ٔ مابعد را میشود 416 و رقم اول سمت یمین آن را به نقطه جدا میکنیم مضاعف جذر میشود 10 و آنرا در محاذات 416 می نویسیم و 41 را بر 10 قسمت میکنیم و رقم 4 خارج قسمت را در یمین رقم 5 می نویسیم و عدد 54 را مجذور میکنیم میشود 2916 که چون از عدد مفروض تفریق کنیم باقی میماند صفر و جذر مطلوب 54 است. و من باب تسهیل عمل حساب رقم 4 را قبل از آنکه در جای خود بنویسیم امتحان میکنیم به اینکه آنرا در یمین 10 بنویسیم و مجموع 104 را ضرب کنیم در همین رقم 4 و حاصل را ضمناً تفریق کنیم از 416، باز باقی میماند صفر. (بدایهالحساب تألیف میرزا عبدالغفار صص 164- 166).
- استخراج المرض، تقدمهالمعرفه: اندر بیان کردن استخراج المرض یعنی شناختن هر بیماری که کدام بیماری است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
- استخراج جنین، بیرون کردن طفل نارسیده از شکم مادر.
- استخراج سنگ مثانه، بیرون کردن سنگ مثانه از شکاف عجان. بُرش.
- استخراج شدن، افتادن. رجوع به افتادن شود.
- استخراج عصاره ٔ چیزی یا افشره ٔ آن، آب آن گرفتن.
- استخراج فلز، بیرون آوردن فلز از معدن.
علم استخراج فلزات.
- استخراج کردن، استنباط کردن.
- استخراج معدن، بیرون آوردن کان.
(اِ تِ) [ع.] (مص م.) بیرون کشیدن، به درآوردن.
بیرون آوردن، بهویژه بیرون آوردن چیزی از زیرِ زمین یا از معدن،
پیدا کردن یا بهدست آوردن نتیجۀ تحقیق،
[قدیمی] دریافتن مطلبی از طریق تفکر و مطالعه،
برون اوری
استحصال، برگیری، درک
بیرون کردن، بیرون آوردن