معنی اورمزد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اورمزد. [م َ] (اِخ) ستاره مشتری. (غیاث اللغات). ستاره ایست در آسمان ششم که قاضی فلک است و خانه در برج قوس و حوت دارد و اقلیم دوم که آن بلاد چین است بدو منسوب است و منجمان سعد اکبرش خوانند و او را ارمزد و زاوش و هرمزد و هرمز نیز گویند و تازیش برجیس و مشتری نامند و هند برسپت خوانند و در لسان الشعراء به واو پارسی مصحح است. (مؤید الفضلا) (شرفنامه ٔ منیری). ستاره ٔ مشتری را گویند و به زئوس یونانی نیز اطلاق کرده اند. (فرهنگ شاهنامه):
بهرامی آنگهی که بخشم افتی
بر گاه اورمزد در افشانی.
دقیقی.
دوصد گونه گل بد میان فرزد
فروزان چو شب در، ز چرخ اورمزد.
اسدی.
|| (اِ) اول روز پارسیان است از ماه. (شرفنامه ٔ منیری). روز اول از هر ماه شمسی. (برهان). روز اول سال شمسی یعنی روز اول فروردین. (فرهنگ شاهنامه):
امروز اورمزد است ای یار میگسار
برخیز و ناز کم کن و آن جام می بیار.
مسعودسعد.
رامش افزای باد و نیک اختر
بر ملک اورمزد شهریور.
عنصری.

اورمزد. [م َ] (اِخ) اهورمزده. اهورمزدا. تلفظ کوتاهش هرمز نام خدای تعالی بفارسی قدیم. (فرهنگ شاهنامه). رب الارباب و واجب الوجود. (از ناظم الاطباء). اورمزد و هرمز را ظاهراً در دوره ٔ اشکانیان معنی مشتری داده اند یعنی خدای خدایان. عادت یونانیان بر این بود که بزرگترین خدای هر ملت رانام مشتری بدهند و این نام در آن وقت که اشکانیان به ادب و زبان یونانی مایل شدند داده شده است. (یادداشت بخط مؤلف). اهورمزد. هرمز. هرمزد. رجوع به این کلمات و کتاب مزدیسنا و فهرست آن شود. || نام فرشته ای که موکل است بروز اول هر ماه. (برهان).

اورمزد. [م ُ] (اِخ) نام اخنوخ مشهور به ادریس نبی که به هرمس معروف است. (انجمن آرا) (آنندراج).

فرهنگ معین

اهورامزدا، خدای بزرگ، سیاره مشتری، نام اولین روز از هر ماه خورشیدی. [خوانش: (مَ یا مُ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

اهورامزدا
(نجوم) سیارۀ مشتری،
نام فرشته‌ای،
روز اول از هر ماه خورشیدی: شب اورمزد آمد از ماه دی / ز گفتن برآسای و بردار می (فردوسی: ۶/۲۶۰)،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (اسم) اهور مزدا، (اسم) مشتری (سیاره)، روز اول از هر ماه شمسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر