معنی بلاعوض در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بلاعوض. [ب ِ ع ِ وَ] (ع ص مرکب، ق مرکب) (از: ب + لا (نفی) + عوض) بی عوض. بدون بدل. (فرهنگ فارسی معین). رایگان. مفت. مجان. مجاناً. دادن چیزی بی آنکه چیزی در برابر گرفته شود.

حل جدول

رایگان

مترادف و متضاد زبان فارسی

صفت بی‌مزد، رایگان، مجانی، مفتی،
(متضاد) غیررایگان

فرهنگ فارسی هوشیار

رایگان، مفت، مجاناً

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر