معنی تجویز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تجویز.[ت َج ْ] (ع مص) روا داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (آنندراج). روا داشتن رای کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انفاذ. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط). || روا داشتن امری را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روا کردن و گذراندن و مجاز قراردادن امری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رواداشتن و جایز گردانیدن. (فرهنگ نظام). || روا دیدن حکمی. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || آب دادن شتران خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || کشیدن شتران را یکان یکان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || روا گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). روان یا رایج قرار دادن دراهم را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) روا شمردن، روا کردن.

فرهنگ عمید

جایز دانستن، جایز شمردن، اجازه دادن، روا دانستن، روا داشتن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رواداری

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجازه، اذن، جواز، رخصت، روایی، اجازه دادن، جایز شمردن، روا شمردن،
(متضاد) تحریم

فرهنگ فارسی هوشیار

روا داشتن، جایز بودن

فرهنگ فارسی آزاد

تَجْوِیز، اِجازه دادن، جائز شمردن، روادانستن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر