معنی سراغ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سراغ. [س ُ] (اِ) نشان پای آدمی و غیره. (غیاث). نشان پای و با لفظ طلب کردن و جستن و کردن و گرفتن و برداشتن و دادن مستعمل است. (آنندراج). در ترکی سوراغ، بمعنی تفحص و تفتیش باشد. || نشان و اثر و خبر. (سنگلاخ). || مجازاً بمعنی تلاش و این لفظ ترکی است. (غیاث).

فرهنگ معین

نشان، علامت، نشان و رَدّ پا. [خوانش: (سُ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

نشان، علامت،
نشان پای،
پرسش از جا و مکان کسی،
* به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن،
* سراغ گرفتن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

نشان، نشانی، پی‌جویی، پیگیری، جستجو، پرسش، سوال،
(متضاد) پاسخ، جواب

گویش مازندرانی

سراغ، نشانی

فرهنگ فارسی هوشیار

نشان پای و طلب کردن و جستن گرفتن و برداشتن، بمعنی تلاش اثر و خبر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر