معنی فعالیت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فعالیت. [ف َع ْ عا لی ی َ] (ع مص جعلی، اِمص) کوشش. (فرهنگ فارسی معین).
- فعالیت به خرج دادن، کوشیدن. کوشش کردن. (ازفرهنگ فارسی معین).
- فعالیت داشتن، کوشش کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- فعالیت کردن، کوشیدن.
(فَ یَّ) [ازع.] (مص جع.) کوشش.
کاروکوشش بسیار، پرکاری،
عمل به کار
کوشش، تکاپو، کار و جنبش، کنشگری، کنش وری
تکاپو، کار وجنبش
پرکاری، تلاش، جدیت، سختکوشی، کار، کوشش، مشغله
کوشش، پر کاری
تلاش