فیله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فیله. [ل َ / ل ِ] (اِ) پیله. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به پیله شود.

فیله. [ل ِ] (فرانسوی، اِ) گوشتی لطیف و لغزان که از آن مخصوصاً برای کباب استفاده کنند. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

پست، فرو م ایه، کم عقل. [خوانش: (فِ لَ) [ع. فیله] (ص.)]

(لِ) [فر.] (اِ.) راسته، گوشت دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند که برای کباب کردن مناسب تر است.

فرهنگ عمید

گوشت مرغوب، نرم، و بدون استخوان،

فیل

حل جدول

گوشت کبابی

فرهنگ فارسی هوشیار

از ریشه ی پارسی ماده پیل فرانسوی پشت ماز (اسم) گوشتی لطیف و لغزان که در حیوان قرار دارد و از آن مخصوصا برای کباب استفاده می کنند.

فرهنگ فارسی آزاد

فَیلَه، حین، رجعت،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری