لهد در لغت نامه دهخدا - جدول یاب

لهد در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

لهد. [ل َ] (ع ص) مرد گران سنگ و ناکس کندخاطر افسرده درون بددل. || (اِ) شکافتگی سینه ٔ شتر از آسیب و مانند آن. || آماس چنبر ستور. || بیمارئی است در پای و ران مردم شبیه شکافتگی و کفتگی. || گرانی بار. (منتهی الارب). || (مص) گران کردن بار کسی. (تاج المصادر). گرانبار کردن کسی را. (منتهی الارب). گران شدن بار چیزی. (منتخب اللغات). گران شدن بار بر آبستن. (زوزنی). || در سختی و تعب انداختن ستور را. (منتهی الارب). لاغر کردن چارپا. (منتخب اللغات). || به کار کشت داشتن ستور را. || خوردن یا لیسیدن چیزی را. || در بن پستان و بیخ شانه ٔ کسی زدن. || درخستن به دست. || سپوختن به خواری. (منتهی الارب). || دفع کردن. (منتخب اللغات).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر