معنی متقاضی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متقاضی. [م ُ ت َ] (ع ص) وام بازخواهنده و وام بازگیرنده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). وام خواه. آن که وام باز میخواهد. و آن که وام باز میگیرد. مبرم. (ناظم الاطباء): یک نوبت ظاهراً به اومصادره ای کرده بودند یا آن که متقاضیان در او آویخته مطالبتی می نمودند که او از آن عاجز بوده. (مزارات کرمان، ص 23). و رجوع به تقاضی شود. || خواهش کننده. خواهان. درخواست کننده. طالب:
از دولت و عشق است به من بر دو موکل
هر دو متقاضی به دو معنی نه بهمتا.
عنصری.
اکنون این متقاضیان سهل و لطیف را پیش پیش میفرستند و حقوق تعظیم می طلبند. (کتاب المعارف). تا هر خللی که پدید می آید آن را عمارت میکنند و متقاضیان گرسنگی و تشنگی را بفرستند که خلل پدید آمده است تا حواس درکار آید و دست افزار در کار آرد. (کتاب المعارف).
- متقاضی درونی (باطنی)، خواهش نفسانی. (فرهنگ فارسی معین): تا متقاضیان درونی را بر آن قرارافتاد... (مرزبان نامه ص 6، از فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

(مُ تَ) [ع.] (اِفا.) درخواست کننده.

فرهنگ عمید

کسی که از دیگری خواهان چیزی یا انجام کاری است،
[قدیمی] آن‌که از کسی طلب دارد، طلبکار،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

درخواست کننده، خواستار

کلمات بیگانه به فارسی

درخواست کننده

مترادف و متضاد زبان فارسی

صفت تقاضاکننده، خواستار، خواهان، طالب، خواهشگر

فرهنگ فارسی هوشیار

وام باز خواهنده و وام باز گیرنده

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَقاضِی، تقاضا کننده، طلب کننده وام و دین و غیره، محاکمه و مرافعه به قاضی برنده، قاضی و قضاوت خواهنده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر