معنی محاسبات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

محاسبات. [م ُ س َ /س ِ] (ع اِ) ج ِ محاسبه. (یادداشت مرحوم دهخدا). || حسابها. (ناظم الاطباء). || بده و بستان: با فلان تاجر محاسباتی داشتم. || اداره ای که امور مالی و پولی را در هر دستگاه یا وزارتخانه و یا مؤسسه به عهده دارد و پرداخت و دریافت وجوه و نگهداری حساب دخل و خرج با اوست. حسابداری.
- دیوان محاسبات، اداره ای که به موجب قانون خاص تشکیلات خاص و شعب متعدد و دادسرا دارد و دادستان و مستشارانی که از جانب مجلس شورای ملی انتخاب می شوند. و تابع وزارت دارائی است و موظف به بررسی حسابهای کل کشور و رسیدگی به حساب و تخلفات ذیحسابان و تهیه و تنظیم لایحه ٔ تفریغ بودجه ٔ کل کشور است. رجوع به دیوان شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: محاسبه) آسارگان آمارشان مارگان شمار گری ها (مصدر و اسم) جمع محاسبه و محاسبت. یا اداره محاسبات. اداره حسابداری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر