معنی مراسم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مراسم. [م َ س ِ] (ع اِ) و مراسیم، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است. (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث: لیث الذکر من مراسم اللسان، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم، به معنی مرسوم ها. آداب. آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین). آیین ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسم ها. عادت ها. دستورها. قاعده ها. قوانین. شرایط. (ناظم الاطباء). || آداب. قواعد. رسوم: رعایت حقوق غربا از مراسم اهل دیانت و خداوندان فتوت است. (سندبادنامه ص 177). و مراسم سیاست مبهم ماند. (سندبادنامه ص 5). با نقصان حالت و قصور مراسم خدمت. (المعجم از فرهنگ فارسی معین). || اثرها. نشان های پا. (ناظم الاطباء). نشان ها. (غیاث اللغات). || عهدها. پیمان ها. || فرایض. حقوق. || اطاعت. (ناظم الاطباء).
(مَ س) [ع.] (اِ.) جِ مرسوم.
مرسوم
آیین ها، آیی نها
آداب، آیین، تشریفات، رسوم، سنن، مناسک
آداب، آئین ها، قاعده ها، شرایط
مَراسِم، در فارسی به معنای آئین ها و آداب و تشریفات مصطلح است (به مَرسُوم و مَرسَم مراجعه شود)،