معنی مسدود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مسدود. [م َ](ع ص) نعت مفعولی از سَدّ. رجوع به سد شود. || بازداشته شده.(از منتهی الارب). || استوار کرده و اصلاح نموده. || سدشده و بندشده و بسته شده.(ناظم الاطباء). گرفته. بسته. فراز.
- مسدود شدن، سد شدن و بند شدن و بسته شدن.(ناظم الاطباء). گرفتن. گرفته شدن.
- مسدود کردن، سد کردن و بند کردن و بستن.(ناظم الاطباء). گرفتن. برآوردن. استوار کردن راهی و رخنه ای و امثال آن را.
|| نزد اهل رمل، شکلی است که یک مرتبه ٔ اوزوج و باقی مراتبش فرد باشد، و آن مقابل مفتوح است که یک مرتبه ٔ او فرد و باقی آن زوج باشد. و هر کدام از آنها به اول و دوم و سوم و چهارم تقسیم می شوند و از ترکیب آنها نبیره ها بدست می آید. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ معین

بسته شده، باز داشته شده. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]

فرهنگ عمید

سدشده، بسته‌شده،
[قدیمی] استوارشده،
[قدیمی] بازداشته‌شده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بست، بسته، بند، سد، گرفته، مقفل،
(متضاد) مفتوح، باز، گشوده

فرهنگ فارسی هوشیار

سد شده و بند شده و بسته شده

فرهنگ فارسی آزاد

مَسدُود، بسته شده، پُر و گرفته شده (سوراخ یاحفره یا شکاف)، محکم شده، بازداشته شده، استوار،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر