معنی کپل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کپل. [ک َ پ َ] (اِ) کفل. کفچل. سرین. سطح خارجی سرین آدمی و جانوران. سرین آدمی و جانوران. (فرهنگ فارسی معین ذیل کفل). قسمت خلفی بالای ران. رجوع به کفل و رجوع به سرین شود.

کپل. [ک ُ پ ُ] (ص) (در تداول عامه) آدمی کوتاه و فربه. (یادداشت مؤلف). دارای اندام گوشتین. آکنده گوشت. که اندام به گوشت آکنده دارد.
- پا کپلی، خطابی دارنده ٔ پای گوشتین و فربه را.
- دست کُپلی، خطابی شخص دارنده ٔ دست فربه را.

فرهنگ معین

(کَ پَ) (اِ.) (عا.) کفل، سرین.

گویش مازندرانی

باسن، کفل، پرتاب، پرتاب کردن

ترکه ای یک متری و قابل انعطاف از چوب انجیر که بام پوش گیاهی...

فرهنگ فارسی هوشیار

سطح خارجی سرین آدمی و جانوران، قسمت خلفی بالای ران

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر