معنی برخلاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
برخلاف. [ب َ خ ِ] (ص مرکب) (از: بر + خلاف) برعکس و برضد. (آنندراج). برعکس و برضد و بطور خلاف. (ناظم الاطباء). مخالف چیزی:
یک نفس آن تیغ برآر از غلاف
چند غلافش کنی ای برخلاف.
نظامی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
به وارون
فرهنگ فارسی هوشیار
ناساز باژ گونه ی باژ گونه ی وارونه ی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.