معنی فشار خون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فشارخون. [ف ِ رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) (اصطلاح پزشکی) عبارت از نیرویی است که در موقع انقباض و انبساط قلب از طرف خون بر جدار شریانها وارد می شود. حالت اولی را فشار ماکزیما و حالت دومی را فشار می نیما گویند: فشار خون شریانی. (از فرهنگ فارسی معین).
- فشار خون سنج، اسبابی که بوسیله ٔ آن فشار ماکزیما و می نیمای خون را در شریانها اندازه می گیرند. اسباب اندازه گیری فشار خون. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ فارسی هوشیار

عبارت از نیروئی است که در موقع انقباض و انبساط قلب از طرف خون برجدار شریانها وارد میشود حالت اولی را فشار ماکزیمها و حالت دومی را فشار می نیما گویند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر