معنی فقرا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فقرا. [ف ُ ق َ] (ع ص، اِ) فقراء. مردم مسکین و بی چیز. (یادداشت مؤلف): در انبارهای غله باز کردند و غلتها بریختند و بر فقرا و مساکین صرف کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). فقرا و تنگدستان را مراعات کن. (مجالس سعدی). فقرا را به بی سروپایی معیوب گردانند. (گلستان).

فرهنگ معین

جمع فقیر؛، تهی دستان، تنگ دستان، عارفان، درویشان. [خوانش: (فُ قَ) [ع. فقراء] (اِ. ص.)]

فرهنگ عمید

فقیر

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت اسم) جمع فقیر تهیدستان تنگدستان، عارفان درویشان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر