معنی لواسان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لواسان. [ل َ] (اِخ) ناحیتی از توابع ایالت تهران و دارای معدن زغال سنگ، واقع در شمال رود جاجرود و از شعب این رود نیز مشروب می شود. آب و هوای آن معتدل و آبادیها در دره های کوه لواسان قرار گرفته است و به دو قسمت، لواسان کوچک وبزرگ منقسم می گردد. مرکز لواسان کوچک قصبه ٔ افجه و مرکز لواسان بزرگ قصبه ٔ قدیمی لواسان است. بدین ناحیه لواسانات نیز گویند. (از جغرافیای سیاسی کیهان).

لواسان. [ل َ] (اِخ) نام قصبه ٔ قدیم، جزء دهستان حومه ٔ بخش افجه ٔ شهرستان تهران. واقع در 15هزارگزی خاور گلندوئک و 9هزارگزی شمال راه شوسه ٔ تهران به دماوند. کوهستانی و سردسیر. دارای 1852 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و رودخانه ٔ لواسان. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و چندین مزرعه و چشمه سار جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

لواسان. [ل َ] (اِخ) رواسان. دهی از دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز واقع در شانزده هزارگزی شمال خاوری اسکو در مسیر شوسه ٔ تبریز به مراغه مسیر راه آهن تبریز به مراغه. جلگه و معتدل. دارای 253 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه. محصول آنجا غلات، کشمش، بادام و کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر