معنی چالوس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
چالوس. (اِخ) یکی از بخش های شهرستان نوشهر است و حدود بخش از شمال بدریای خزر، از جنوب به اولین رشته ارتفاعات جنگلی، از خاور بدهستان کران بخش حومه ٔ نوشهر و از باختر به دهستان لنگااز شهرستان تنکابن محدود میباشد. هوای این بخش مانند سایر نقاط ساحلی معتدل و مرطوب بوده در تابستان گرم و بواسطه ٔ ازدیاد پشه ناسالم است و اکثر سکنه تابستان را به دهستانهای کلاردشت، بیرون بشم و کوهستان که هوای آنجا سردسیر است میروند. قسمت های شمال خاور و باختر دشت تا ساحل دریا اراضی زراعتی است و قسمت جنوبی کوهستانی و پوشیده از جنگل انبوه و به میان بند مشهور میباشد. از جنگل های اینجا زغال و چوب بسیار به تهران حمل میشود. مرکز این بخش شهر چالوس و قراء تابعه آن 36 آبادی بزرگ و کوچک است که عموماً در قسمت باختری رودخانه ٔ چالوس واقع و به دهستان قشلاق کلارستاق مشهورند. جمعیت این بخش با سکنه شهر 15 هزارنفر است.قراء این بخش از رودخانه های چالوس و سرداب رود مشروب میشوند و محصول عمده اش برنج و لبنیات و مرکبات و مختصر ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
چالوس. (اِخ) نام رودخانه ای که بطول 80 هزارگز در مازندران جاری است و به دریای خزر میریزد. صاحب مرآت البلدان نویسد: «... چالوس حالا اسم شهر و آبادی مخصوصی نیست بلکه اسم رودخانه ٔ بزرگی است که فاصله ٔ مابین بلوک مرزن آباد کجور و کلارستاق میباشد. منبع این رودخانه از نقاط مختلفه است و سرچشمه ٔ عمده ٔ آن از طالقان و کندوان و دونا و ناتل میباشد، به این معنی که رودخانه ای که از طرف دونا جریان دارد در زیر گردنه ای موسوم به هزارچم به رودخانه ای که از سمت طالقان جاری است داخل میشود و در این موضع که دو رودخانه بهم وصل میشود موسوم به چالوس میگردد و تا انتهای سیر آن که 12 فرسخ است و بدریای خزرمی ریزد همین اسم را دارد...». (از مرآت البلدان ج 4ص 79 و 80). رودخانه بزرگی مابین مرزن آباد کجور و کلارستاق و منبع آن از طالقان و کندوان و دونا و جز آن که بدریای آبسکون منتهی میشود. (از ناظم الاطباء).
چالوس. (اِخ) نام آبادی یا بندری در کنار دریای خزر که اسم آن در کتب جغرافی و فرهنگ های قدیم ضبط شده و بتدریج رو به ویرانی نهاده و در زمان سلطنت رضاشاه دوباره آباد شده و فعلاً مرکز بخش «چالوس » میباشد و بر کنار رودخانه ای بنام «چالوس » واقع است. یاقوت نام این آبادی را ذیل کلمه «شالوس » (که معرب چالوس است) ضبط کرده و نوشته است:«شهری است که در جبال طبرستان واقع شده و یکی از مرزهای طبرستان است... و بین شالوس و آمل از ناحیه جبال دیلمیه بیست فرسخ فاصله است ». (از معجم البلدان ج 6 ص 216). صاحب مرآت البلدان می نویسد: «... بعضی از علمای جغرافی چالوس را از آبادی های معتبر طبرستان دانسته اند زیرا معتصم خلیفه محمدبن اویس را که از امرابود به حکومت طبرستان نامزد کرد و مشارالیه خود در رویان قرار گرفت و چالوس را به احمد پسر خود سپرد» وبعد می نویسد: «چالوس حالا اسم شهر و آبادی مخصوصی نیست بلکه اسم رودخانه ٔ بزرگی است... و دره ای که مجرا و بستر این رودخانه میباشد نیز چالوس نامیده میشود...» سپس شرحی درباره ٔ دره ٔ چالوس نگاشته و آنگاه می نویسد: «... و در این زمان آبادی بسیار مختصری نزدیک بدریا هست که موسوم به چالوس است...» و آنگاه زیر عنوان «ذکر وقایع متعلقه به چالوس » شرح مبسوطی راجع به وقایعی که در چالوس روی داده نگاشته است. نام شهر کوچک و نوسازی است که مرکز بخش چالوس میباشد و بر سر سه راهی تهران گیلان و مازندران در 5 هزارگزی ساحل دریای خزر و کنار رودخانه ٔ چالوس واقع شده است. این آبادی قبل از سال 1310 هَ. ش. ده کوچکی بیش نبود و از آن تاریخ ببعد با اسلوبی صحیح بنا گردید. احداث راه شوسه ٔ چالوس به کرج که نزدیک ترین راه تهران بساحل دریای خزر است و ایجاد کارخانه ٔ حریربافی که در حدود 1500 تن کارگر دارد در وضع اقتصادی این محل تأثیر فراوان داشت. در این آبادی مهمانخانه ها و پلاژها و ویلاهای متعدد تأسیس گردیده و پل مهمی که روی رودخانه ٔ چالوس بنا شده است از جمله ساختمانهای زیبای این شهر است. راه کناره از وسط این شهر میگذرد و جمعیت آن درحدود ده هزار تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). نام شهری که مرکز بخشی از شهرستان نوشهر مازندران است و بر کنار رودی به همین نام در منطقه ای جنگلی در 36 درجه و 1 دقیقه عرض جغرافیایی و 7 متر ارتفاع از سطح دریا واقع شده دارای بزرگترین کارخانه ٔ حریربافی ایران و ییلاقهای زیبایی از قبیل کلاردشت میباشد. این شهر بوسیله ٔ راه شوسه ای که از تونل مصنوعی کندوان میگذرد به تهران مربوط میگردد. (از فرهنگ امیرکبیر). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 صص 79- 85 شود.
چالوس کنونی – این شهر از بلاد قدیمی مازندران بوده و در دوره...
یکی از بخشهای شهرستان نوشهر است