معنی گلبو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گلبو. [گ ُ] (ص مرکب) آنکه چون گل بو دهد. خوشبو:
بیاد روی گلبوی گل اندام
همه شب خار دارم زیرپهلو.
سعدی (بدایع).

فرهنگ فارسی هوشیار

آنکه چون گل بو دهد معطر: بیاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. (بدایع سعدی)

فرهنگ پهلوی

دارای بوی گل، عطر آگین

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر