سخنان آلبرت انیشتین
-
در مسیر کشف، هوش، نقش زیادی ایفا نمیکند. جهشی در هشیاری ایجاد میشود که میتوانید آن را شم و شهود یا آرزو نام نهید؛ آن گاه راهکار، خود به خود به سوی شما میآید و نمیدانید چگونه یا چرا.
من به این مسأله باور راسخ [=محکم و استوار] دارم که تنها یک راه برای رهایی از شر سرمایه داری وجود دارد: برقراری اقصاد ِ سوسیالیستی به یاری آموزش و پرورشی درخور ِ تحقق اهداف سوسیالیستی. در چنین ساختاری ابزار تولید و فرآورده های آن به کل جامعه تعلق داشته و مصرف آن نیز طبق برنامه خواهد بود.
به سختی می توان در بین مغز های اندیشمند جهان، کسی را یافت که دارای یک نوع احساس مذهبی مخصوص به خود نباشد؛ این مذهب با مذهب یک شخص عادی تفاوت دارد.
دانش بدون دین لنگ است، دین بدون دانش کور.
ما در پیشگاه خداوند، همگی به گونهای برابر، خردمند و نادان هستیم.
من می خواهم بدانم (خدا) چگونه این جهان را آفریده است. علاقه ای به این یا آن پدیده ندارم. در (طیف) این یا آن عنصر لطفی نمی بینم. من می خواهم اندیشه های (او) را بدانم؛ مابقی، جزییات است.
اندیشه های بزرگ همیشه با مخالفت شدید و خشونت بارِ اندیشه های مردم عادی روبرو بوده اند.
تنها زندگی ای ارزشمند است که صرف دیگران شود.
غذایی که مردم را سالم نگه می دارد آن نیست که می خورند، بلکه آن غذایی است که خوب هضم می کنند.
کمتر کسی می تواند بدون دغدغه و در کمال متانت به بیان باورهایی بپردازد که با تعصبات محیط اجتماعی او یکسان نباشد. بسیاری از مردم شهامت داشتن چنین باورهایی را هم ندارند.
شتابنده ترین راه دریافت عشق، بخشیدن آن به دیگران است.
پی بردن به اسرار اتم برای من آسانتر از درک مکنونات [نهان داشته های] یک زن است.
به جای اینکه سعی کنید مرد موفقیت باشید، سعی کنید مرد ارزشها باشید.
تفاوت بین نابغه و کودن بودن در این است که نابغه بودن محدودیت های خودش را دارد.
انسانهای باهوش مسائل را حل می کنند، نوابغ آنها را اثبات می کنند.
من به این مسأله باور راسخ [محکم و استوار] دارم که تنها یک راه برای رهایی از شر سرمایه داری وجود دارد: برقراری اقصاد ِ سوسیالیستی به یاری آموزش و پرورشی درخور ِ تحقق اهداف سوسیالیستی. در چنین ساختاری ابزار تولید و فرآورده های آن به کل جامعه تعلق داشته و مصرف آن نیز طبق برنامه خواهد بود.
تنها دو راه برای زیستن در زندگی خود داری، اول اینکه هیچ معجزه ای را باور نکنی و دیگر اینکه همه چیز را معجزه بدانی.
هیچ کاری برای انسان سخت تر از فکر کردن نیست.
نحوه افکار و اندیشه های انسان به گونه ای است که امکان دارد تنها خواندن یک کتاب، پایه اندیشه ها و افکار او را بر مبنای جدید یا در مسیر خاص قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی، مسیر سرنوشت میلیونها انسان را در جاده مخصوصی بیندازد.
من میپذیرم که اندیشهها، روی بدن انسان، اثر میگذارند.
هیچ دشواری را نمی توان در همان سطحی که به وجود آمده از بین برد؛ باید یاد بگیریم که نگاهمان را به جهان تغییر دهیم.
حقیقت تنها یک توهم است، حتی اگر روی آن پافشاری شده باشد.
تصور [=انگاره]، مهمتر از دانش است.
آنچه به راستی فراتر از فهم ماست، خودش را به والاترین شکل خرد نمایان میسازد و درخشانترین زیبایی را دارد.
باید شرم کنند، کسانی که بدون کمترین تأمل و تفکر از پدیده های معجزه آسای دانش و فن بهره می گیرند و سفیهانه از درک مفهوم هوشمندانه ی آن عاجزند؛ همانند گاوی که از لذت نشخوار گیاهان برخوردار، اما از دانش گیاه شناسی بی خبر است.
تخیل بسیار مهم تر از دانش است؛ دانش محدود است، اما تخیل جهان را در بر می گیرد.
داشتن ابتکار و درک هر مطلبی [=جستاری]، مهمتر از داشتن دانش است.
هر چه بیشتر می آموزم بیشتر به نادانی خود پی می برم.
همزمان با گسترش دایره ی دانش ما، تاریکی ای که این دایره را در بر می گیرد نیز گسترده می شود.
زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه... واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی....