سخنان ارسطو
-
نمایشنامه نویس در فرآیند نوشتن، حتی اگر داستان را آفریده باشد، نخست باید طرحی از داستان بریزد و سپس با رخداد های مناسب به پر کردن آن بپردازد.
سربلندی کسانی که به خوبی به بچهها آموزش میدهند، به همان اندازهی کسانی است که آنها را به دنیا میآورند: گروه دوم به آنها زندگی میبخشد و گروه نخست، راه خوب زندگی کردن را به آنها میآموزد.
هدف نهایی از آموزش و پرورش، آموختن روش درست بهره گیری از اوقات فراغت است.
انسان واقعی کسی است که از کمک کردن به دیگران احساس رضایت می کند، اما از اینکه کسی به او کمک کند خجل و شرمسار می شود، زیرا نیکی کردن به دیگران نهایت ایثار و بزرگواری است و کمک گرفتن از دیگران بیانگر ضعف و حقارت است.
انسانی که با اجتماع تکامل پیدا کرده باشد، از همه جانوران بهتر است و اگر بدون قانون و عدالت زندگی کند، خطرناکترین جانور است.
خواسته های خود را در میان دو دیوار محکم اراده و عقل زندانی کنید.
بدتر از همه آن است که کسی آگاهی کامل داشته باشد و اراده کند عمل را انجام دهد و سپس آن را انجام ندهد.
معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش.
در میان نمایشنامه نویسانی که از استعدادی برابر برخوردارند، آنان که خود از نظر عاطفی حساس تر هستند، متقاعد مؤثرترند؛ کسی که خود افسرده است افسردگی را سرایت می دهد.
اعتقادی که به زور به دست بیاید، ارزشی ندارد.
دو چیز اندوه را از بین می برد: یکی دیدار دوستان و دیگر، سخن دانایان و خردمندان.
دشمنی کسی را در دل راه مده که تو را همیشه غمگین می کند.
زبان پر زرق و برق، هم شخصیت و هم اندیشه را از نظر پنهان می کند.
ذهن فرهیخته، ذهنی است که بتواند اندیشهای را بدون پذیرفتن آن در سر بپروراند.
هیچ چیز مانند نیکی، انسان را سیر نمی کند.
هیچ چیز مانند بخشش و نیکی انسان را سیر نمی کند.
ما نسبت به انسانی که سزاوار بدبختی نبوده است، احساس مهربانی و دلسوزی می کنیم.
کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ما است.
شادمانی، معنا [چم] و هدف زندگی است؛ کل هدف و پایان وجود انسانی است.
در زندگی، زمانی که کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید، آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود.
چیزی را که انسان برتر، خوب میپندارد، به راستی خوب است.
بی نیازی را از دنیا با خرسندی بخواه؛ زیرا آنچه که انسان را بی نیاز می سازد، خرسندی است، نه دارایی.
آدم بخشنده عزیز است، اگر چه فقیر باشد.
انسانها به دلیل شخصیت هایشان آن چیزی هستند که هستند، اما در کردار است که آنها به خوشبختی و یا بدبختی دست می یابند.
انسان، دنیایی از شگفتی ها است.
هر کاری که می کنیم به انگیزهی پاداشی انجام میدهیم.
از راه کنش و کردار است که انسانها کامیاب می شوند یا شکست می خورند.
تجربه، میوه ای است که آن را نمی چینند، مگر پس از گندیدن.
کار شاعر این نیست که رخدادهای حقیقی را نقل کند، بلکه کار او این است که آن چیزهایی را روایت کند که بنابر احتمال یا ضرورت ممکن بود و یا می توانست رخ دهد.
خردمند آنچه را می داند، نمی گوید و آنچه را که می گوید، می داند.
راستی مثل گنج است؛ هر قدر آشکار گردد، پیروانش بیشتر می شود و دروغ مثل شعله پنهان آتش است که وقتی آشکار شد، سوزش و تباهی بیشتری به همراه دارد.
برای دوام دوستی باید برتری و ارزش یکدیگر را بشناسید و به یکدیگر با دیده احترام بنگرید.
دوستی میوه دیر رسی است.
یک دوست خوب میتواند پادزهر پنجاه دشمن باشد.
بگذارید به گونهای زندگی کنیم که گویی، موجوداتی فناناپذیر و جاودانهایم.
شادمانی، معنا [= چم] و هدف زندگی است؛ کل هدف و پایان وجود انسانی است.
زیباترین رنگها، که به گونه ای اتفاقی بر روی بوم آمده باشد، لذت کمتری به ما می بخشد تا طرحی سیاه و سفید.