سخنان دکارت
-
زمانی که خداوند ما را خلق می کرد، تصور فطری خویش را در ذهن ما مهر نمود.
در بین تمامی مردم تنها عقل است که عادلانه تقسیم شده، زیرا همه فکر می کنند به اندازه کافی عاقلند.
برای اینکه بتوانم در مسیر زندگانی با اطمینان خاطر گام بردارم و عمل کنم، میل فوق العاده ای دارم که بدانم چگونه می توان بین حقیقت و غیر حقیقت، راست و دروغ و درستی و نادرستی تفاوت قایل شد.
تنها، داشتن اندیشه ی خوب کافی نیست؛ مسئله ی بنیادی در این است که آن را خوب به کار ببریم.
از هیچ اندیشه جدیدی بدون فهم آن حمایت نکنید. بلکه با شک و تردید در آن وارد شده و حقیقت را کشف کنید.
[من] می اندیشم پس هستم، هستم چون فکر می کنم، فکر می کنم چون شک می کنم.
مسافرت چیزی است کم و بیش مثل حرف زدن با آدمیان قرنهای گذشته.
خواندن کتابهای خوب، [در حکم] مکالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است.
انسان، مالک و ارباب است، در حالی که حیوان فقط یک ماشین خودکار است، یک ماشین جاندار است. وقتی جانوری ناله می کند، نشانه ی شِکوه و زاری نیست، بلکه سر و صدای ابزار ماشینی است که خوب کار نمی کند.
مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار که قرن ها پیش در دنیا به سر برده و اکنون در زیر خاک منزل دارند.
رقابت تا زمانی پسندیده است که کار را به حسادت نکشاند.
انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول کند، مگر آنکه به راستی در نظر او حقیقت باشد.
حقیقت را با بیطرفی مطلق و با روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو کنید.
ما می توانیم مدعی شویم که جسم وجود ندارد و همچنین ادعا کنیم که جهانی نیز وجود ندارد... اما هرگز نمی توانیم ادعا کنیم که من وجود ندارم؛ زیرا من می توانم در حقیقت سایر اشیاء شک کنم.
از آنچه شنیده و دیده و خوانده اید، هیچ چیز را قبول نکنید، مگر آنکه درستی و صحت آن بر خودتان آشکار شده باشد.
کسانی که آهسته می روند، اگر همواره در راه راست قدم بردارند، از آنانکه می شتابند و به بیراهه می روند بسیار بیشتر خواهند رفت.
به جای تسلط بر جهان، باید بر خویشتن مسلط شد.